موسم مستي
رسيد موسم مستي به زير چرخ كبود
دلا منال ز دنيا و هر چه بود و نبود
غنيمتي شمُر اي دوست اين دو روزة عمر
گر عاشقي نكني لاجرم شوي نابود
چنان بكوش به دنيا كه زندگي برجاست
چنان به فكر سفر چون بُوَد شب موعود
بهدستخويشمزنتيشه براصالت خويش
نبردهاند خلايق از اين زدنها سود
چرا و تا به كجا ميروي چنين مغرور؟
نديدهاي تو درختان پر ثمر به سجود
بري شكايت دنيا اگر به اهل خرد
تمام عمر شوي نزد عاقلان مطرود
به خوبرويي و خُلق خوش و كلامي نيك
رضايت تو و ايزد كه عالمي خشنود
تو نيكبختي خود با كَرَم به دست آور
چنانچه هست بسي عاشقان طالب جود
نداي يا مدد از كوي دوست ميشنوم
برس به داد دل “عابد” اين زمان معبود
.................................
غلام عباس سپاسدار