خون من ضامن ديدار تو شايد بشود ...

مشاور شركت بيمه پارسيان

خون من ضامن ديدار تو شايد بشود ...

۶۶ بازديد ۰ نظر

بيستون هيچ، دماوند اگر سد بشود
چشم تو قسمت من بوده و بايد بشود

زده‌ام زير غزل، حال و هوايم ابريست
هيچ‌كس مانع اين بغض نبايد بشود

بي گلايل به در خانه‌تان آمده‌ام
نكند در نظر اهل محل بد بشود ؟

تُف به اين مرگ كه پيشاني ما را خط زد
ناگهان آمد تا اسم تو ابجد بشود

ناگهان آمد و زد، آمد و كشت، آمد و برد
- او فقط آمده بود از دل ما رد بشود -

تيشه برداشته‌ام ريشه‌ي خود را بزنم
شايد افسانه‌ي من نيز زبان‌زد بشود

باز هم تيغ و رگ و ... مرگ برم داشته است
خون من ضامن ديدار تو شايد بشود ...

........................
حامد بهاروند



تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد