قرمزته يا آبي ته از سيد محمد رضا عالي پيام

۸۴ بازديد ۰ نظر

شنيدم در زمان خسرو پرويز

گرفتند آدمي را توي تبريز

به جرم نقض قانون اساسي

و بعض گفتمان هاي سياسي

ولي آن مرد دور انديش، از پيش

قراري را نهاده با زن خويش

كه از زندان اگر آمد زماني

به نام من پيامي يا نشاني

اگر خودكار آبي بود متنش

بدان باشد درست و بي غل و غش

اگر با رنگ قرمز بود خودكار

بدان باشد تمام از روي اجبار

تمامش از فشار بازجويي ست

سراپايش دروغ و ياوه گويي ست

 

گذشت و روزي آمد نامه از مرد

گرفت آن نامه را بانوي پر درد

گشود و ديد با هالو مآبي

نوشته شوهرش با خط آبي:

عزيزم، عشق من ، حالت چطور است؟

بگو بي بنده احوالت چطور است؟

اگر از ما بپرسي، خوب بشنو

ملالي نيست غير از دوري تو

من اين جا راحتم، كيفور كيفور

بساط عيش و عشرت جور وا جور

در اين جا سينما و باشگاه است

غذا، آجيل، ميوه رو به راه است

كتك با چوب يا شلاق و باطوم

تماما شايعاتي هست موهوم

هر آن كس گويد اين جا چوب دار است

بدان اين هم دروغي شاخدار است

در اين جا استرس جايي ندارد

درفش و داغ معنايي ندارد

كجا تفتيش هاي اعتقادي ست؟

كجا سلول هاي انفرادي ست؟

همه اين جا رفيق و دوست هستيم

چو گردو داخل يك پوست هستيم

در اين جا بازجو اصلن نداريم

شكنجه ، اعتراف، عمرن نداريم

به جاي آن اتاق فكر داريم

روش هاي بديع و بكر داريم

عزيزم، حال من خوب است اين جا

گذشت عمر، مطلوب است اين جا

كسي را هيچ كاري با كسي نيست

نشاني از غم و دلواپسي نيست

همه چيزش تمامن بيست اين جا

فقط خود كار قرمز نيست اين جا !!!

................................

 سيد محمد رضا عالي پيام



تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد