باده بريزيد به جامم هنوز
تشنه ي آن آتشِ كامم هنوز
خلوتياني كه به شب مي زنند
همنفسم گشته وُ خامم هنوز
ميكشدم عشق به دامي كه باز
رهرو اين راه وُ مرامم هنوز
عمرِ لبِ بام بماند اگر
بوسه گري مست وُ به نامم هنوز
مطرب ازاين بزم كجا ميروي
ناله كن از متنِ كلامم هنوز
سبزه چو فردا بدمد از گِلم
در طلبي تازه قيامم هنوز