او مست و خراب از آن، پيمانه نخواهد شد

۱۵۲ بازديد ۰ نظر

ديگر دل من هرگز، ديوانه نخواهد شد

تسليم نگاه يك، بيگانه نخواهد شد

هر قدر كه گيرايي، در چشم بُتي باشد

او مست و خراب از آن، پيمانه نخواهد شد

با پاي خود ار آيد، حوري! به زمين دل

بازنده ي آن بازي، در خانه نخواهد شد

گويي اگرش زين پس، با او تو وفا داري

خام سخنت در اين، افسانه نخواهد شد

آزار مده خود را، از بهر تسلّايش

ترميم و مرمّت اين، ويرانه نخواهد شد

دستي دگر ار آري، سويش ز ره ياري

گيرنده ي آن دست، يارانه نخواهد شد

از دادن آتش بس، سودي نشود حاصل

صلحي پس از آن جنگِ، خصمانه نخواهد شد

در صحنه ي در گيري، بشكسته غرور دل

همخانه ي تو در اين، كاشانه نخواهد شد



تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد