ميخواستم آشفته نباشد حركاتم
وارد شد و لرزيد ستون فقراتم
با نذر و نيازم اگر از راه مي آمد
از دست نميرفت حسابِ صلواتم
اين شدتِ شيرين هيجان در رگم انداخت
در چاي چه ها ريخته اي جايِ نباتم؟
ميخواستم آشفته نباشد حركاتم
وارد شد و لرزيد ستون فقراتم
با نذر و نيازم اگر از راه مي آمد
از دست نميرفت حسابِ صلواتم
اين شدتِ شيرين هيجان در رگم انداخت
در چاي چه ها ريخته اي جايِ نباتم؟
تاريخ هزار تكه شده است
و در هرتكه اش
آرايشت را كامل مي كني
كه به ملاقات پادشاهي بروي
راهت را مي بندم
معشوقه ي معمولي من مي ماني
حدِّ پروازم نگاه توست ، بالم را نگير
سهمم از شادي تويي با اخم حالم را نگير
هي پا به پا نكن كه بگويم سفر بخير
مجبور نيستي كه بماني ، ولي نرو
ابري بيار از دور - پرباران - پرستو جان
عطري بيفشان بر حياطِ خانه شب بو جان
من ميهمان دارم مبادا خاك برخيزد
حالا كه وقت آبروداريست جارو جان
اينقدر بيتابي نكن پيراهن نازم
هي روي پيشاني نيا با شيطنت مو جان
وقتي تو مي آيي درو ديوار ميچرخند
انگار چيزي خرده باشد خانه بانو جان
عاشق شدن را داشتم از ياد ميبردم
اين شير را بيدار كردي بچه آهو جان
اين چشمها ، اين شيشه هاي عمر من ؛ اِي جان
ميبندي و اِنگار عُمري مرده ام ، كو جان؟
كو جان كه برخيزم؟ تو اين سهراب را كشتي
گيرم كه روزي بازگردي ، نوشداروجان
اي كه با يك سنگ كوچك خاطرت گِل ميشود
مشكل از اطفال شيطان نيست ، دريا نيستي
من به تنهايي اين پيله قناعت دارم
هرچه كِرم است كه پروانه نبايد بشود