كريمي مشاور بيمه

مشاور شركت بيمه پارسيان

آرش شفاعي

۲۷ بازديد ۰ نظر

ميخواستم آشفته نباشد حركاتم

وارد شد و لرزيد ستون فقراتم

با نذر و نيازم اگر از راه مي آمد

از دست نميرفت حسابِ صلواتم

اين شدتِ شيرين هيجان در رگم انداخت

در چاي چه ها ريخته اي جايِ نباتم؟



آرش شفاعي

۲۷ بازديد ۰ نظر

تاريخ هزار تكه شده است
و در هرتكه اش
آرايشت را كامل مي كني
كه به ملاقات پادشاهي بروي
راهت را مي بندم
معشوقه ي معمولي من مي ماني



مهدي فرجي

۲۹ بازديد ۰ نظر


حدِّ پروازم نگاه توست ، بالم را نگير

سهمم از شادي تويي با اخم حالم را نگير



غزلي واقعا زيبا از مهدي فرجي

۲۶ بازديد ۰ نظر


نه ... روبروي تو بازنده اند حالا هم 
قمار بازترين مردهاي دنيا هم
زمين زدم ورقي را شروع شد بازي 
ولي به قصد - فقط - روبروشدن با هم 
اگرچه مي دانستي - اگر چه مي ديدم 
در اين مقابله جز باختن نمي خواهم 
طنين قهقه ات در تبسمم مي ريخت
هجوم زلزله ات در غرور گهگاهم
نمي بريد چرا حكم من شروع ترا 
نمي گرفت چرا بي بي ترا شاهم
سياه و سرخ گره خورده بود و پيدا بود 
جنون دست تو در تك تك ورقهاهم 
در اين نبرد، فقط بي بي دل ات كافيست
براي كشتن پنجاه ويك ورق باهم 
بدست داشتي آن قدر دل كه مي لرزيد
دل سياه ترين برگه هاي بالا هم
مرا به باخت كشاندي ولي نيفتادم
به اين اميد كه روز خداست فردا هم 
شروع مي شود اين بازي تمام شده 
اگر چه رو بكني برگ آخرت را هم


مهدي فرجي

۲۵ بازديد ۰ نظر

اين مست هاي بي سروپا را جواب كن
امشب شبِ من است ، مرا انتخاب كن
مهمان من تمامي اينها و پاي من
قليان و چايِ مشتريان را حساب كن

مهدي فرجي

۲۶ بازديد ۰ نظر

هي پا به پا نكن كه بگويم سفر بخير

مجبور نيستي كه بماني ، ولي نرو



مهدي فرجي

۳۰ بازديد ۰ نظر


ابر‍ي بيار از دور - پرباران - پرستو جان

عطري بيفشان بر حياطِ خانه شب بو جان

من ميهمان دارم مبادا خاك برخيزد

حالا كه وقت آبروداريست جارو جان

اينقدر بيتابي نكن پيراهن نازم

هي روي پيشاني نيا با شيطنت مو جان

وقتي تو مي آيي درو ديوار ميچرخند

انگار چيزي خرده باشد خانه بانو جان

عاشق شدن را داشتم از ياد ميبردم

اين شير را بيدار كردي بچه آهو جان

اين چشمها ، اين شيشه هاي عمر من ؛ اِي جان

ميبندي و اِنگار عُمري مرده ام ،‌ كو جان؟

كو جان كه برخيزم؟ تو اين سهراب را كشتي

گيرم كه روزي بازگردي ، نوشداروجان




حسين جنتي

۲۶ بازديد ۰ نظر

اي كه با يك سنگ كوچك خاطرت گِل ميشود

مشكل از اطفال شيطان نيست ، دريا نيستي




مهدي فرجي

۲۵ بازديد ۰ نظر

من به تنهايي اين پيله قناعت دارم

هرچه كِرم است كه پروانه نبايد بشود



سيف فرغاني - عاليه اين شعر واقعا

۲۵ بازديد ۰ نظر

هم مرگ بر جهان شما نيز بگذرد
هم رونق زمان شما نيز بگذرد

وين بوِم محنت از پي آن تا كند خراب

بر دولت آشيان شما نيز بگذرد

باد خزان نكبت ايّام ناگهان

بر باغ و بوستان شما نيز بگذرد

آب اجل كه هست گلوگير خاص و عام

بر حلق و بر دهانِ شما نيز بگذرد

اي تيغتان چو نيزه براي ستم دراز
اين تيزي سنان شما نيز بگذرد
چون داد عادلان به جهان در بقا نكرد
بيداد ظالمان شما نيز بگذرد
در مملكت چو غرش شيران گذشت و رفت
اين عوعو سگان شما نيز بگذرد
آنكس كه اسب داشت غبارش فرو نشست
گرد سم خران شما نيز بگذرد
بادي كه در زمانه بسي شمعها بكشت
هم بر چراغدان شما نيز بگذرد
زين كاروانسراي بسي كاروان گذشت
ناچار كاروان شما نيز بگذرد
اي مفتخر به طالع مسعود خويشتن
تاثير اختران شما نيز بگذرد
اين نوبت از كسان به شما ناكسان رسيد
نوبت ز ناكسان شما نيز بگذرد
بيش از دو روز بود ازان دگر كسان
بعد از دو روز ازان شما نيز بگذرد
بر تير جورتان ز تحمل سپر كنيم
تا سختي كمان شما نيز بگذرد
در باغ دولت دگران بود مدتي
اين گل ز گلستان شما نيز بگذرد
آبيست ايستاده درين خانه مال و جاه
اين آب ناروان شما نيز بگذرد
اي تو رمه سپرده به چوپان گرگ طبع
اين گرگي شبان شما نيز بگذرد
پيل فنا كه شاه بقا مات حكم اوست
هم بر پيادگان شما نيز بگذرد
اي دوستان خواهم كه به نيكي دعاي سيف
يك روز بر زبان شما نيز بگذرد