كريمي مشاور بيمه

مشاور شركت بيمه پارسيان

مهدي اخوان ثالث

۲۹ بازديد ۰ نظر


گشته در رويش نگاهم محو

مانده در چشمم نگاهش مات

باز هم او را توانم ديد ؟!

آه ! كي ديگر ، كجا ، هيهات ...



رستاك

۲۸ بازديد ۰ نظر


عشق يه شهره كه ازت دور نيست

هرچقدم جاده بخواد كش بياد

عشق يه دختر با موهاي سياس

وقتي ميشيني تا با ساكش بياد

عشق همينه كه نگاهت كنه

عشق كني ، لرز كني ، تب كني

تا اس ام اس ميزنه : دارم ميام

پاشي يه تهرانو مرتب كني



جليل صفربيگي

۲۷ بازديد ۰ نظر

چنديست دلم به كوچه‌ي عقل زده ‌ست

- ديوانه چه داند كه چه خوب و چه بد است؟ -

عشق تو به غير درد سر نيست ولي

قربان سري كه درد كردن بلد است ...



محمد كاظم كاظمي

۲۶ بازديد ۰ نظر


روحم و روي ابر مي خوابم

خسته‌ام ، توي قبر مي‌خوابم !

بوسه‌ ات مانده روي بازويم

مادرم گريه مي‌كند رويم

توي يك قبر تنگ و بن‌بستم

مثل يك مرده در خودم هستم !

روح من داغ و نيمه‌جان مانده

چشم‌هايم به آسمان مانده

حالت گيجي بدي دارم

استخوان ‌درد ممتدي دارم

بوي باران گرفته پيرهنم

مزه‌ي سنگ مي‌دهد دهنم !

زنگ تو از صدام افتاده

روحم از پشت بام افتاده

خاك مي‌ريزد از نفس‌هايم

دو ٬ سه ساعت شده كه اينجايم

نور افتاده بر سر و رويم

يك فرشته نشسته پهلويم

عطر بالش يواش مي‌آيد

بوي سيب از صداش مي‌آيد

نفسش توي قبر ، پخش و پلاست

شكل روياي مادرم، حوّاست !

شكل يك سيب سرخ ، در سبد است

اسم و فاميل مرده را بلد است

ساكن برج سوم ماه است

بال‌هايش بلند و كوتاه است

مثل يك ماه ، توي بافه‌ي نور

مايه ‌ي دلخوشي اهل قبور !

رو به رويم نشسته با خنده

« قطعه تون و  رديفتون ، چنده؟ » 

قبر من يك چراغ كم دارد

قبر پايين ، كرايه هم دارد؟

من كمي آفتاب مي‌خواهم

هفته‌اي يك كتاب مي‌خواهم

نه ! نريزيد ! آب لازم نيست

سنگ قبر و گلاب لازم نيست

يك فضاي سپيد مي‌خواهم

سيم كارت جديد مي‌خواهم

كنج اين قبر شكل كافه شود

«حافظ سايه» هم اضافه شود !

اولين پنجشنبه‌ي هر ماه

مثنوي‌خواني است با ارواح !

حق تفسير مال مولاناست

روح او پنجشنبه‌ها اينجاست !

شمس يك گوشه تلخ مي‌خندد

مثنوي را نخوانده، مي‌بندد

آشناها كنار هم هستند

اين طرف بچه‌هاي بم هستند

چه بهشت و جهنمي داريم

روزها توي قبر بي‌كاريم !

اين طرف‌ها غريبي و غم نيست

دور و بر روح آشنا كم نيست

مي‌رسد حافظ از سرازيري

با سيه چشم ناز كشميري

حيف شد ! زنده‌اي و من تنهام

سال‌هايي كه بعد تو اينجام

لطفاً اين روزها به لطف خدا
يك تصادف بكن ، بمير و بيا !

فاضل نظري

۳۱ بازديد ۰ نظر

بين جماعتي كه مرا سنگ مي زنند مي بينمت براي تماشا خوش آمدي


پانته آ صفايي بروجني

۲۹ بازديد ۰ نظر

بيش از تمام رنگ هايت رنگ كاشي را ،

بيش از تمام لحظه ها وقتي تو باشي را...



حسين جنتي

۲۶ بازديد ۰ نظر

بايد كه ز داغم خبري داشته باشد
هر مرد كه با خود جگري داشته باشد

حالم چو دليري‌ست كه از بخت بد خويش
در لشكر دشمن پسري داشته باشد !

حالم چو درختي‌ست كه يك شاخه نا اهل
بازيچه‌ي دست تبري داشته باشد

سخت است پيمبر شده باشي و ببيني
فرزند تو دين دگري داشته باشد !

آويخته از گردن من شاه‌كليدي
اين كاخ كهن بي كه دري داشته باشد

سردرگمي‌ام داد گره در گره اندوه
خوش‌بخت كلافي كه سري داشته باشد !


فرامرز عرب عامري

۲۷ بازديد ۰ نظر


بيا گناه ندارد به هم نگاه كنيم

و تازه داشته باشد ، بيا گناه كنيم !

بيا به نيم نگاهي و خنده‌اي و لبي
 
تمام آخرت خويش را تباه كنيم ...


قيصر امين پور

۲۷ بازديد ۰ نظر


مي خواهمت چنان كه شب خسته خواب را ...



رستاك

۲۶ بازديد ۰ نظر

حالا كه ميروي قدم آهسته برندار
ميخواهي ام شكنجه دهي يا جدا شوي؟