كريمي مشاور بيمه

مشاور شركت بيمه پارسيان

مهدي اخوان ثالث - زمستان

۲۷ بازديد ۰ نظر
سلامت را نمي خواهند پاسخ گفت

سرها در گريبان است
كسي سر بر نيارد كرد پاسخ گفتن و ديدار ياران را
نگه جز پيش پا را ديد ، نتواند
كه ره تاريك و لغزان است
وگر دست محبت سوي كسي يازي
 به كراه آورد دست از بغل بيرون
 كه سرما سخت سوزان است
نفس ، كز گرمگاه سينه مي ايد برون ، ابري شود تاريك
 چو ديدار ايستد در پيش چشمانت
نفس كاين است ، پس ديگر چه داري چشم
ز چشم دوستان دور يا نزديك ؟
 مسيحاي جوانمرد من ! اي ترساي پير پيرهن چركين
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... اي
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوي ، در بگشاي
منم من ، ميهمان هر شبت ، لولي وش مغموم
منم من ، سنگ تيپاخورده ي رنجور
 منم ، دشنام پس آفرينش ، نغمه ي ناجور
نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بيرنگ بيرنگم
بيا بگشاي در ، بگشاي ، دلتنگم
حريفا ! ميزبانا ! ميهمان سال و ماهت پشت در چون موج مي لرزد
 تگرگي نيست ، مرگي نيست
صدايي گر شنيدي ، صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگزارم
 حسابت را كنار جام بگذارم
چه مي گويي كه بيگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد ؟
فريبت مي دهد ، بر آسمان اين سرخي بعد از سحرگه نيست
حريفا ! گوش سرما برده است اين ، يادگار سيلي سرد زمستان است
و قنديل سپهر تنگ ميدان ، مرده يا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توي مرگ اندود ، پنهان است
حريفا ! رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز يكسان است
سلامت را نمي خواهند پاسخ گفت
هوا دلگير ، درها بسته ، سرها در گريبان ، دستها پنهان
نفسها ابر ، دلها خسته و غمگين
درختان اسكلتهاي بلور آجين
زمين دلمرده ، سقف آسمان كوتاه
غبار آلوده مهر و ماه

زمستان است



...

۲۵ بازديد ۰ نظر

خدا نكرده مگر بي خيال من شده اي؟



مهدي اخوان ثالث - فرياد

۲۷ بازديد ۰ نظر
خانه‌ام آتش گرفته‌ است ، آتشي جانسوز
هر طرف مي‌سوزد اين آتش
 
پرده‌ها و فرش‌ها را ، تارشان با پود
 
من به هر سو مي‌دوم گريان
در لهيب آتش پر دود

وز ميان خنده‌هايم تلخ
و خروش گريه‌ام ناشاد
از درون خسته‌ي سوزان
مي‌كنم فرياد ، اي فرياد! اي فرياد!
خانه‌ام آتش گرفته‌ست ، آتشي بي‌رحم
 
هم‌چنان مي‌سوزد اين آتش
 
نقش‌هايي را كه من بستم به خون دل
 
بر سر و چشم در و ديوار در شب رسواي بي‌ساحل
 
واي بر من ، سوزد و سوزد
غنچه‌هايي را كه پروردم به دشواري
در دهان گود گلدان‌ها روزهاي سخت بيماري
 
از فراز بام‌هاشان ، شاد
 
دشمنانم موذيانه خنده‌هاي فتح‌شان بر لب
 
بر منِ آتش به جان ناظر
در پناه اين مُشَبّك شب

من به هر سو مي‌دوم
گريان ازين بيدادمي‌كنم فرياد‌ ، اي فرياد! اي فرياد!
واي بر من، همچنان مي‌سوزد اين آتش
 
آن‌چه دارم يادگار و دفتر و ديوان
 
و آن‌چه دارد منظر و ايوان
 
من به دستان پر از تاول اين طرف را مي‌كنم خاموش
وز لهيب آن روم از هوش

زان دگر سو شعله برخيزد ، به گردش دود
 
تا سحرگاهان ، كه مي‌داند كه بود من شود نابود خفته‌اند اين مهربان همسايگانم شاد در بستر
صبح از من مانده بر جا مُشت خاكستر
واي ، آيا هيچ سر بر مي‌كُنند از خواب؟
مهربان همسايگانم از پي امداد؟

سوزدم اين آتش بيدادگر بنياد

مي‌كنم فرياد ، اي فرياد! اي فرياد!




مهدي اخوان ثالث

۲۶ بازديد ۰ نظر

لحظه ديدار نزديك است
باز من ديوانه ام ، مستم
باز مي لرزد دلم ، دستم
باز گويي در جهان ديگري هستم

هاي نخراشي به غفلت گونه ام را تيغ

هاي نپريشي صفاي زلفكم را دست


        و آبرويم را نريزي دل ، اي نخورده مست

لحظه ديدار نزديك است ...



كاظم بهمني - قمار

۲۶ بازديد ۰ نظر



به رفتن تــو سفر نـــه فرار ميگويند

به اين طريقه ي بازي قمار ميگويند

به يك نفر كه شبيه تو دلربا باشد

هنــــوز مثل گذشته   نگار  ميگويند

اگر چه در پي آهو دويده ام چون شير

به من اهالـــــي جنگل شكار ميگويند

مرا مقايسه بــا تـــو بگو كسي نكند

كنار گل مگر از حسن خار ميگويند؟!!

تو رفته اي و نشستم كنار اين همدم

به اين رفيق قديمي سه تار ميگويند



عطار

۲۷ بازديد ۰ نظر


خاست اندر مصر قحطي ناگهان

خلق مي‌ مردند و مي‌ گفتند نان

جمله‌ي ره خلق بر هم مرده بود

نيم زنده مرده را مي‌خورده بود

از قضا ديوانه اي چون آن بديد

خلق مي‌مردند و نان نامد پديد

گفت اي دارنده‌ ي دنيا و دين

چون نداري رزق كمترآفرين



رستاك

۲۷ بازديد ۰ نظر

نخوابيدي عشقم؟      چشات حيفه ها




رستاك

۲۷ بازديد ۰ نظر


دنياش هر ساعت عوض ميشه

عشقش مثه دنياش ميمونه

ميبوسم اما ميره از يادش

ميبوسه اما جاش ميمونه

من راجب آيندمون ميگم

اون آرزوهاشم عوض كرده

من رنگ دلخواهش رو ميپوشم

اون رنگ موهاشم عوض كرده

سرماي دستاش از زمستون نيست

تمامشون شبيه همديگن

من بارها ديدم ، فقط اون نيست

زن ها چقد راحت دروغ ميگن ...



رستاك

۲۶ بازديد ۰ نظر


زندگي با من زيادم ساده نيست
من شبيه همه شعرام نيستم
من تو رويا زندگي نميكنم
گاهي حتي اون كه ميخوام نيستم
لطف كن خلوتمو ازم نگير
من تو خلوت خودم آرومم
روبراه ميشم و برميگردم
برو زندگيتو كن خانومم

رستاك

۲۷ بازديد ۰ نظر

و باز آمدنت بدتر از نيامدنت

و گريه ميكنم از بغض روي پيرهنت

نگفته بودم اگر ميروي دوباره نيا؟

هزار بار شكستم به يك به هم زدنت