كريمي مشاور بيمه

در يك صبح جمعه ي تابستاني
وقتي
تازه روي صندلي مغازه نشسته بودم
دختر بچه ي همسايه كه ده سال بيشتر ندارد
داخل آمد وَ پرسيد:
سيگار دارين؟؟
من با لحني جدي و كمي خشن گفتم:
ما سيگار نمي فروشيم
دختر بچه به خاطر برخورد من با ناراحتي مغازه را ترك كرد
اما
ديگر هيچ وقت براي خريدن سيگار قدم به مغازه نگذاشت....

اين جنايت بزرگيست كه برخي پدران و مادران جاهل كودكان خود را براي خريدن سيگار روانه ي كوچه و خيابان مي كنند با اين حال جنايت بزرگتر را كساني مرتكب مي شوند كه اين اقلام را به كودكان مي فروشند.

علت هم مشخص است

اگر اين اجناس به كودكان فروخته نشود حتي احمق ترين افراد هم ديگر كودكي را براي خريدن چنين چيزهايي ، بيرون از خانه نمي فرستد.

در حال حاضر در كشور  قانوني تصويب شده كه فروش سيگار  به افراد كمتر از 18 سال را ممنوع ميكند ، اما  اين قانون هم همانند بسيار از قوانين ديگر  در عمل به درستي اجرا نمي گردد.

ابوالقاسم كريمي(فرزندزمين)

شاعر: ابوالقاسم كريمي:فرزندزمين

نيمه هاي شب 

كوه نوردي كردي؟؟؟

من بار ها انجامش دادم

وَ يك بار

وقتي به اواسط قله رسيده بودم

جمع كوچكي

از آقاها و خانوماي جووني رو ديدم

كه كنار آتيش

داشتن

نوشيدني مي خوردن

ساز مي زدن

مي خوندن

وَ خيلي زيبا مي رقصيدن

با ديدن شادي و نشاط اونا

از صعود منصرف شدم

به جمعشون پيوستم

و بهترين شب زندگمو رقم زدم

اون شب

به معناي واقعي كلمه

خوشبختي رو احساس كردم

گاهي

به جاي فكر كردن به پايان

به خوشي هايي توجه كن

كه خدا

سر راهت قرار ميده.

هميشه شاد باشيد

ابوالقاسم كريمي

من يه درخت تنهام تو قلب يه بيابون
دل من از ديواي آدم نما شده خون

مردن و زنده موندن فرقي واسم نداره
هر روز رو دوش خستم بارون غم مي باره

ماهي شب تو رود اشك چشام مي خنده
تنهايي فريادمو توي گلوم مي بنده

ديواري تا آسمون بين من و بهاره
نسيم خشك صحرا غم به دلم مي كاره

حرفي ديگه ندارم چيزي برام نمونده
شوري اشك چشمام ريشه ها مو سوزنده

شاعر:ابوالقاسم كريمي

نام ترانه:گرگ هاي آدم نما

رها شدم تو جنگلي كه اسم اون زمينه
هر جا نگا ميكنم گرگي توي كمينه

نبض زمين تو دست گرگاي آدم نماس
بغضي كه تو گلومه نفرت من از اونهاس

گرگاي آدم نما خداي جنگ و خونن
خدان ، ولي اسير وسوسه و جنونن

سلولاي مغز ما تير تفگ اونهاس
زير پوتين اونها جون ِ من و تو و ماس

روح كتاب تاريخ راه غم و جنونه
كه مثل قلب سنگي دساش به رنگ خونه

راهي براي نجات از اين جهنم ميخوام
فقط يه دوست همدم فقط يه آدم ميخوام

شماهايي كه دارين ترانمو ميخونين
برين دوبار كتاب « ريشه ها»رو بخونين

وقتي شب ابري رو من و تو ميپرستيم
مثل خاريم كه توي چشم بهار نشستيم

شاعر:ابوالقاسم كريمي (فرزندزمين)

دهان ِ زخمي از نيش سرابيم

هوا سرد است ما در پنجه ي شب

كنار گرگ غم عريان ِ خوابيم

به زير تيغ غم ، عريان صبريم
سوار اسب بي افسار قبريم
اگرچه ميوه ي ممنوعه خورديم
اسير اختيار ديو جبريم
..........................................
ابوالقاسم كريمي فرزندزمين

Canary song
roses
I wish it wasn't any cage

ترانه ي قناري،
گل سرخ،
من آرزو ميكنم
كاش نباشد,ميله ي قفس
—-------------------------------
كلمات كليدي:
I wish
من آرزو ميكنم
Canary
قناري
cage
قفس
song
ترانه
roses
گل سرخ

ترجمه ابوالقاسم كريمي فرزندزمين