كريمي مشاور بيمه

مشاور شركت بيمه پارسيان

اندوه تنهائي

۲۸ بازديد ۰ نظر

پشت شيشه برف ميبارد

پشت شيشه برف ميبارد

در سكوت سينه ام دستي

دانه اندوه ميكارد

مو سپيد آخر شدي اي برف

تا سرانجامم چنين ديدي

در دلم باريدي ... اي افسوس

بر سر گورم نباريدي

چون نهالي سست ميلرزد

روحم از سرماي تنهايي

ميخزد در ظلمت قلبم

وحشت دنياي تنهايي

ديگرم گرمي نمي بخشي

عشق اي خورشيد يخ بسته

سينه ام صحراي نوميديست

خسته ام ‚ از عشق هم ... خسته

غنچه شوق تو هم خشكيد

شعر اي شيطان افسونكار

عاقبت زين خواب درد آلود

جان من بيدار شد بيدار

بعد از او بر هر چه رو كردم

ديدم افسون سرابي بود

آنچه ميگشتم به دنبالش

واي بر من نقش خوابي بود

اي خدا ... بر روي من بگشاي

لحظه اي درهاي دوزخ را

تا به كي در دل نهان سازم

حسرت گرماي دوزخ را ؟

ديدم اي بس آفتابي را

كو پياپي در غروب افسرد

آفتاب بي غروب من !

اي دريغا در جنوب ! افسرد

بعد از او ديگر چه ميجويم ؟

بعد از او ديگر چه مي پايم ؟

اشك سردي تا بيافشانم

گور گرمي تا بياسايم

پشت شيشه برف ميبارد

پشت شيشه برف ميبارد

در سكوت سينه ام دستي

دانه اندوه ميكارد

" فروغ فرخزاد "


كوه با نخستين سنگ ها آغاز مي شود

۲۹ بازديد ۰ نظر
لبانت
به ظرافت شعر
شهواني ترين بوسه ها را به شرمي چنان مبدل مي كند
كه
جاندار غار نشين از آن سود مي جويد
تا به صورت انسان درايد

و گونه هايت

با دو شيار مّورب
كه غرور ترا هدايت مي كنند و
سرنوشت مرا
كه شب را
تحمل كرده ام
بي آن كه به انتظار صبح
مسلح بوده باشم،
و بكارتي سر بلند
را
از روسپيخانه هاي داد و ستد
سر به مهر باز آورده م

هرگز كسي اين
گونه فجيع به كشتن خود برنخاست
كه من به زندگي نشستم!

و چشمانت راز آتش
است

و عشقت پيروزي آدمي ست
هنگامي كه به جنگ تقدير مي شتابد

و
آغوشت
اندك جائي براي زيستن
اندك جائي براي مردن
و گريز از شهر
كه به
هزار انگشت
به وقاحت
پاكي آسمان را متهم مي كند
كوه با نخستين سنگ ها
آغاز مي شود
و انسان با نخستين درد

در من زنداني ستمگري بود
كه به
آواز زنجيرش خو نمي كرد -
من با نخستين نگاه تو آغاز شدم

توفان ها
در
رقص عظيم تو
به شكوهمندي
ني لبكي مي نوازند،
و ترانه رگ هايت
آفتاب
هميشه را طالع مي كند

بگذار چنان از خواب بر ايم
كه كوچه هاي شهر

حضور مرا دريابند
دستانت آشتي است
ودوستاني كه ياري مي دهند
تا
دشمني
از ياد برده شود
پيشانيت ايينه اي بلند است
تابناك و بلند،
كه
خواهران هفتگانه در آن مي نگرند
تا به زيبايي خويش دست يابند

دو پرنده
بي طاقت در سينه ات آوازمي خوانند
تابستان از كدامين راه فرا خواهد رسيد
تا
عطش
آب ها را گوارا تر كند؟

تا در آيينه پديدار آئي
عمري دراز در آن
نگريستم
من بركه ها ودريا ها را گريستم
اي پري وار درقالب آدمي
كه پيكرت
جزدر خلواره ناراستي نمي سوزد!
حضورت بهشتي است
كه گريز از جهنم را توجيه مي
كند،
دريائي كه مرا در خود غرق مي كند
تا از همه گناهان ودروغ
شسته شوم

وسپيده دم با دستهايت بيدارمي شود

 

 

احمد شاملو


مسئله دوري و عشق

۳۴ بازديد ۰ نظر

بي قرار توام ودر دل تنگم گله هاست

آه بي تاب شدن عادت كم حوصله هاست

مثل عكس رخ مهتاب كه افتاده در آب

در دلم هستي وبين من وتو فاصله هاست

آسمان با قفس تنگ چه فرقي دارد

بال وقتي قفس پر زدن چلچله هاست

بي تو هر لحظه مرا بيم فرو ريختن است

مثل شهري كه به روي گسل زلزله هاست

باز مي پرسمت از مسئله دوري و عشق

وسكوت تو جواب همه مسئله هاست


مرا مي‌بيني و هر دم زيادت مي‌كني دردم

۳۶ بازديد ۰ نظر

 مرا مي‌بيني و هر دم زيادت مي‌كني دردم

تو را مي‌بينم و ميلم زيادت مي‌شود هر دم

به سامانم نمي‌پرسي نمي‌دانم چه سر داري

به درمانم نمي‌كوشي نمي‌داني مگر دردم

نه راه است اين كه بگذاري مرا بر خاك و بگريزي

گذاري آر و بازم پرس تا خاك رهت گردم

ندارم دستت از دامن به جز در خاك و آن دم هم

كه برخاكم روان گردي بگيرد دامنت گردم

فرو رفت از غم عشقت دمم دم مي‌دهي تا كي

دمار از من برآوردي نمي‏گويي بر‌آوردم

شبي دل را به تاريكي ز زلفت باز مي‌جستم

رخت مي‌ديدم و جامي هلالي باز مي‌خوردم

كشيدم در برت ناگاه و شد در تاب گيسويت

نهادم بر لبت لب را و جان و دل فدا كردم

تو خوش مي‌باش با حافظ برو گو خصم جان مي‌ده

چو گرمي از تو مي‌بينم چه باك از خصم دم سردم


دست از تو نمي دارم

۳۲ بازديد ۰ نظر

يك لحظه و يك ساعت دست از تو نمي‌دارم         زيرا كه تويي كارم زيرا كه تويي بارم
از قند تو مي نوشم با پند تو مي كوشم              من صيد جگرخسته تو شير جگرخوارم
جان من و جان تو گويي كه يكي بوده‌ست           سوگند بدين يك جان كز غير تو بيزارم
از باغ جمال تو يك بند گياهم من                       وز خلعت وصل تو يك پاره كلهوارم
بر گرد تو اين عالم خار سر ديوار است                 بر بوي گل وصلت خاري است كه مي خارم
چون خار چنين باشد گلزار تو چون باشد             اي خورده و اي برده اسرار تو اسرارم
خورشيد بود مه را بر چرخ حريف اي جان             دانم كه بنگذاري در مجلس اغيارم
رفتم بر درويشي گفتا كه خدا يارت                     گويي به دعاي او شد چون تو شهي يارم
ديدم همه عالم را نقش در گرمابه                      اي برده تو دستارم هم سوي تو دست آرم
هر جنس سوي جنسش زنجير همي‌درد            من جنس كيم كاين جا در دام گرفتارم
گرد دل من جانا دزديده همي‌گردي                    دانم كه چه مي جويي اي دلبر عيارم
در زير قبا جانا شمعي پنهان داري                     خواهي كه زني آتش در خرمن و انبارم
اي گلشن و گلزارم وي صحت بيمارم                 اي يوسف ديدارم وي رونق بازارم
تو گرد دلم گردان من گرد درت گردان                  در دست تو در گردش سرگشته چو پرگارم
در شادي روي تو گر قصه غم گويم                    گر غم بخورد خونم والله كه سزاوارم
بر ضرب دف حكمت اين خلق همي‌رقصند          بي‌پرده تو رقصد يك پرده نپندارم
آواز دفت پنهان وين رقص جهان پيدا                   پنهان بود اين خارش هر جاي كه مي خارم
خامش كنم از غيرت زيرا ز نبات تو                      ابر شكرافشانم جز قند نمي‌بارم
در آبم و در خاكم در آتش و در بادم                    اين چار بگرد من اما نه از اين چارم
گه تركم و گه هندو گه رومي و گه زنگي            از نقش تو است اي جان اقرارم و انكارم
تبريز دل و جانم با شمس حق است اين جا       هر چند به تن اكنون تصديع نمي‌آرم

 

مولوي


پرنده ها

۳۴ بازديد ۰ نظر

هواي شعري تازه بر سرم زده بود

پنجرۀ اتاقم را باز كردم

بيرون

برف و بوران بيداد مي كرد

 مثل هميشه يك جفت پرنده

ازروي شاخه هاي يخ زدۀ درختي در آن روبرو 

زل زده بودند به پنجرۀ اتاق من

اين بار من از آنها الهام نگرفتم

         مفتون زيبايي نشدم

شعري نسرودم

اين بارفقط

 آنها را به يك مشت دانۀ ناقابل

 مهمان كردم



روزهاي پاييزي

۲۸ بازديد ۰ نظر

از برگ ريزاني در دورترين درخت دشت

به تو اي دوست سلام ، حالت آيا خوب است ؟


آسمان نارنجيست ؟ روزگارت آبيست ؟


ني لبك مي خواند ، برگها ميرقصند ،


باد عاشق شده است !


صبـــــــــحهاي پاييـــــــــــــزيتــــــــون دل انگيــــــــــــــز

نويسنده پست: فروغ


زيباست...........................

۳۰ بازديد ۰ نظر

خدا را با عظمت خودش صدا بزن و چشماتو ببند دستتو بذار روي قلبت

اونوقت خدا رو حس مي كني كه داره صدات ميزنه

حالا دلت لرزيد ؟

حالا باور كردي خدا توي دل خودته؟

حالا فقط كافيه با خودت يه سبد تمنا ببري...

تا با يك سبد پر از رحمت بر گردي ...

پس پنجره را باز كن تا خدا را صدا بزني تا بگوئي چقدر دوستش داري

اگر آن قدر كوچكي يا خسته كه دستت به دستگيره پنجره نمي رسد تا بازش كني

آهسته خدا را صدا بزن تا پنجره را باز كند تا بگويد چقدر دوستت دارد...

                  

نويسنده پست: فروغ


جملات انرژي زاي آنتوني رابينز

۳۲ بازديد ۰ نظر
كلمات، چنان قدرتي دارند كه مي توانند آتش جنگي را بيفروزند و يا صلحي را بر قرار سازند، رابطه اي را به نابودي كشانند و يا آنرا محكمتر كنند. برداشت و احساس ما نسبت به هر چيز، بسته به معنائي است كه به آن چيز مي دهيم. كلماتي كه آگاهانه يا نا آگاهانه براي بيان يك وضعيت انتخاب مي كنيم، بلافاصله معناي آن را در نظرمان دگرگون مي كنند و در نتيجه احساسمان را تغيير مي دهند. « آنتوني رابينز »

 من و شما نيز مي توانيم زندگاني خود رابه صورت يكي ازاين افسانه ها در آوريم، به شرط اينكه شهامت داشته باشيم و بدانيم كه قادريم اختيار اتفاقاتي را كه در زندگيمان مي افتد به دست گيريم. « آنتوني رابينز »


نشاط و خوشدلي، اعتماد به نفس شما را تقويت و زندگي را دلپذيرتر مي سازد و باعث مي شود كه اطرافيان شما شادي بيشتري را احساس كنند. خوشدلي به معني خوشخيالي و فرار از مشكلات نيست، بلكه نشانه هوش و ذكاوت شماست. « آنتوني رابينز »


بسياري از چيزها در اطرافتان وجود دارند كه به كار موفقيت وعملي شدن رويا هاي شما مي آيند، اما متوجه وجود آنها نمي شويد. زيرا هدفهاي خود را به روشني تعريف نكرده ايد و به عبارت ديگر به مغز خود نياموخته ايد كه آن چيز ها داراي اهميت هستند. « آنتوني رابينز »
 
ممكن است بزرگترين اره اي كه در جهان اختراع شده است، در دست شما باشد و در عين حال، در ميان انبوهي از درختان جنگل، سرگردان بمانيد و ندانيد چه كنيد. اگر بدانيم كه چه درختاني را بايد بريد و چرا، شرايط بر وفق مراد است، وگرنه ابزاري عالي در دست داريد كه به هيچ نمي ارزد. « آنتوني رابينز »
 
زماني مي انديشيم بهترين راه كمك به بيچارگان آن است كه الگوي خوبي براي آنها باشيم تا بدانند شيوه هاي بهتري نيز براي زندگي وجود دارد و به آنها كمك كنيم تا بتوانند خودشان زندگي خود را اداره كنند. « آنتوني رابينز »
 
اگر توجه مان را به چيزي جلب كنيم كه از آن وحشت داريم، به طور قطع همان بلائي را كه از آن مي ترسيم، به سرمان مي آيد. « آنتوني رابينز »

وقتي به دنبال هدف تازه اي مي رويد و با مانعي مواجه مي شويد، به ياد آوريد كه از اين موانع، قبلا هم در زندگيتان بوده است و بر آنها غلبه كرده و موفق شده ايد. « آنتوني رابينز


هميشه به خود اعتماد داشته باشيد. اگر يك بار كاري را با موفقيت انجام داده باشيد، باز هم مي توانيد. « آنتوني رابينز »


زندگي يك هديه است: به ما حق ويژه، فرصت و مسؤوليت مي‌دهد. بايد به ازاي آن، چيزي بازگردانيم و آن « خود اصلاح‌شده » ماست. « آنتوني رابنيز »

 

الهام بخش زندگي من، شرح حال كساني بوده است كه امكانات و استعدادهاي خود را به كار مي گيرند تا به موفقيتها و نتايجي تازه، چه براي خود و چه براي ديگران، دست يابند. « آنتوني رابينز »


 گاهي وقتها بر يك رشته عمليات نامي مي نهيم و چون با نام، مشخص مي سازيم، آنها را شيء مي ناميم، حال آنكه مجموعه اي از كارها نيستند. « آنتوني رابينز »

 برخي از ما بحث را با مشاجره و بوكس بازيهاي لفظي اشتباه مي گيريم، در حاليكه راههاي ظريفانه تر و مؤثرتري براي از بين بردن مقاومتها وجود دارد. « آنتوني رابينز »


در بسياري از موارد،  اگر كاري را به دقت مانند گذشته انجام دهيم، برايمان راحت تر است. اما آنچه آسانتر است، بيشتر وقتها از همه بدتر است. « آنتوني رابينز »


 لزومي ندارد كه افراد به درستي مانند هم باشند تا با هم صميمي شوند، بلكه بايد به تفاوت ديدگاههاي يكديگر توجه و در عين حال به هم احترام بگذارند. « آنتوني رابينز »


هر گاه گرفتن تصميم مهمي را دشوار يافتيد، بدانيد كه علتش تنها يك چيز است و آن اينكه تصور روشني از ارزشهاي خود نداريد. « آنتوني رابينز »


اگر توجه مان را به چيزي جلب كنيم كه از آن وحشت داريم، به يقين همان بلائي كه از آن مي ترسيم، بر سرمان مي آيد. « آنتوني رابينز »


درست است كه پرچم، تنها يك تكه پارچه است، اما در عين حال نشانه تمام فضائل و ويژگيهاي يك ملت به شمار مي رود. « آنتوني رابينز »


 محدوديتها فقط در ذهن وجود دارند. پس هر وقت محدوديتي به ذهنتان رسيد، بي درنگ آن را از مغز خود بيرون كنيد. « آنتوني رابينز


 موفقيت نيز ناشي از آغازگري و ابتكار، پشتكار و بيان واضح عشق و محبت عميق قلبي است. « آنتوني رابينز »


 به خاطر داشته باشيد كه حواس خود را به هر چه متوجه كنيم همان را به دست مي آوريم. « آنتوني رابينز »

اگر مراقب سلامت خود نباشيد، مشكل است كه بتوانيد از عواطف خود بهره مند شويد. « آنتوني رابينز »


 گاهي بايد بياموزيم كه چگونه ارزشهاي ناسازگار را با يكديگر آشتي دهيم. « آنتوني رابينز »


براي هر يك از ما در هر زمان، امكاناتي موجود است تا زندگي خود را بهتر سازيم. « آنتوني رابينز »


 در زمانهاي تصميم گيري است كه سرنوشت ما رقم زده مي شود. « آنتوني رابينز »


مسئوليت قبول كن، بگذار هرچه مي‌خواهد پيش بيايد. « آنتوني رابينز »


 پرسشهاي ما، افكار ما را مي سازند. « آنتوني رابينز »


جملات انرژي زاي آنتوني رابينز

۲۹ بازديد ۰ نظر
 كلمات، چنان قدرتي دارند كه مي توانند آتش جنگي را بيفروزند و يا صلحي را بر قرار سازند، رابطه اي را به نابودي كشانند و يا آنرا محكمتر كنند. برداشت و احساس ما نسبت به هر چيز، بسته به معنائي است كه به آن چيز مي دهيم. كلماتي كه آگاهانه يا نا آگاهانه براي بيان يك وضعيت انتخاب مي كنيم، بلافاصله معناي آن را در نظرمان دگرگون مي كنند و در نتيجه احساسمان را تغيير مي دهند. « آنتوني رابينز »

 من و شما نيز مي توانيم زندگاني خود رابه صورت يكي ازاين افسانه ها در آوريم، به شرط اينكه شهامت داشته باشيم و بدانيم كه قادريم اختيار اتفاقاتي را كه در زندگيمان مي افتد به دست گيريم. « آنتوني رابينز »


نشاط و خوشدلي، اعتماد به نفس شما را تقويت و زندگي را دلپذيرتر مي سازد و باعث مي شود كه اطرافيان شما شادي بيشتري را احساس كنند. خوشدلي به معني خوشخيالي و فرار از مشكلات نيست، بلكه نشانه هوش و ذكاوت شماست. « آنتوني رابينز »


بسياري از چيزها در اطرافتان وجود دارند كه به كار موفقيت وعملي شدن رويا هاي شما مي آيند، اما متوجه وجود آنها نمي شويد. زيرا هدفهاي خود را به روشني تعريف نكرده ايد و به عبارت ديگر به مغز خود نياموخته ايد كه آن چيز ها داراي اهميت هستند. « آنتوني رابينز »
 
ممكن است بزرگترين اره اي كه در جهان اختراع شده است، در دست شما باشد و در عين حال، در ميان انبوهي از درختان جنگل، سرگردان بمانيد و ندانيد چه كنيد. اگر بدانيم كه چه درختاني را بايد بريد و چرا، شرايط بر وفق مراد است، وگرنه ابزاري عالي در دست داريد كه به هيچ نمي ارزد. « آنتوني رابينز »
 
زماني مي انديشيم بهترين راه كمك به بيچارگان آن است كه الگوي خوبي براي آنها باشيم تا بدانند شيوه هاي بهتري نيز براي زندگي وجود دارد و به آنها كمك كنيم تا بتوانند خودشان زندگي خود را اداره كنند. « آنتوني رابينز »
 
اگر توجه مان را به چيزي جلب كنيم كه از آن وحشت داريم، به طور قطع همان بلائي را كه از آن مي ترسيم، به سرمان مي آيد. « آنتوني رابينز »

وقتي به دنبال هدف تازه اي مي رويد و با مانعي مواجه مي شويد، به ياد آوريد كه از اين موانع، قبلا هم در زندگيتان بوده است و بر آنها غلبه كرده و موفق شده ايد. « آنتوني رابينز


هميشه به خود اعتماد داشته باشيد. اگر يك بار كاري را با موفقيت انجام داده باشيد، باز هم مي توانيد. « آنتوني رابينز »


زندگي يك هديه است: به ما حق ويژه، فرصت و مسؤوليت مي‌دهد. بايد به ازاي آن، چيزي بازگردانيم و آن « خود اصلاح‌شده » ماست. « آنتوني رابنيز »

 

الهام بخش زندگي من، شرح حال كساني بوده است كه امكانات و استعدادهاي خود را به كار مي گيرند تا به موفقيتها و نتايجي تازه، چه براي خود و چه براي ديگران، دست يابند. « آنتوني رابينز »


 گاهي وقتها بر يك رشته عمليات نامي مي نهيم و چون با نام، مشخص مي سازيم، آنها را شيء مي ناميم، حال آنكه مجموعه اي از كارها نيستند. « آنتوني رابينز »

 برخي از ما بحث را با مشاجره و بوكس بازيهاي لفظي اشتباه مي گيريم، در حاليكه راههاي ظريفانه تر و مؤثرتري براي از بين بردن مقاومتها وجود دارد. « آنتوني رابينز »


در بسياري از موارد،  اگر كاري را به دقت مانند گذشته انجام دهيم، برايمان راحت تر است. اما آنچه آسانتر است، بيشتر وقتها از همه بدتر است. « آنتوني رابينز »


 لزومي ندارد كه افراد به درستي مانند هم باشند تا با هم صميمي شوند، بلكه بايد به تفاوت ديدگاههاي يكديگر توجه و در عين حال به هم احترام بگذارند. « آنتوني رابينز »


هر گاه گرفتن تصميم مهمي را دشوار يافتيد، بدانيد كه علتش تنها يك چيز است و آن اينكه تصور روشني از ارزشهاي خود نداريد. « آنتوني رابينز »


اگر توجه مان را به چيزي جلب كنيم كه از آن وحشت داريم، به يقين همان بلائي كه از آن مي ترسيم، بر سرمان مي آيد. « آنتوني رابينز »


درست است كه پرچم، تنها يك تكه پارچه است، اما در عين حال نشانه تمام فضائل و ويژگيهاي يك ملت به شمار مي رود. « آنتوني رابينز »


 محدوديتها فقط در ذهن وجود دارند. پس هر وقت محدوديتي به ذهنتان رسيد، بي درنگ آن را از مغز خود بيرون كنيد. « آنتوني رابينز


 موفقيت نيز ناشي از آغازگري و ابتكار، پشتكار و بيان واضح عشق و محبت عميق قلبي است. « آنتوني رابينز »


 به خاطر داشته باشيد كه حواس خود را به هر چه متوجه كنيم همان را به دست مي آوريم. « آنتوني رابينز »

اگر مراقب سلامت خود نباشيد، مشكل است كه بتوانيد از عواطف خود بهره مند شويد. « آنتوني رابينز »


 گاهي بايد بياموزيم كه چگونه ارزشهاي ناسازگار را با يكديگر آشتي دهيم. « آنتوني رابينز »


براي هر يك از ما در هر زمان، امكاناتي موجود است تا زندگي خود را بهتر سازيم. « آنتوني رابينز »


 در زمانهاي تصميم گيري است كه سرنوشت ما رقم زده مي شود. « آنتوني رابينز »


مسئوليت قبول كن، بگذار هرچه مي‌خواهد پيش بيايد. « آنتوني رابينز »


 پرسشهاي ما، افكار ما را مي سازند. « آنتوني رابينز »