كريمي مشاور بيمه

مشاور شركت بيمه پارسيان

شمس لنگرودي

۲۸ بازديد ۰ نظر

اين همه از تاريكي بد نگوييد

شما كه فروش چراغتان

به لطف همين تاريكي ست.


ايرج زبردست

۲۹ بازديد ۰ نظر

چون باد، هواي كوي و برزن داريم

پيراهني از عبور بر تن داريم

هر جاده قدم قدم تو را مي گويد

ما آمدني به رنگ رفتن داريم


محمدحسين ملكيان

۲۶ بازديد ۰ نظر

پيراهن تو بر تن اين شعر گشاد است

در وصف تنت شاعر ناكام زياد است

 

در حسرت فتحت قلم شاعر و نقاش

زيبايي تو كار به دست همه داده ست

 

شايد قلم فرشچيان معجزه اي كرد

بازار هنر چند صباحي ست كساد است

 

جز خنده سزاوار براي دهنت نيست

نقاشي رنگ لبت اين قدر كه شاد است

 

يك كار فقط روسري ات دارد و آن هم

بر هم زدن دائم آرامش باد است

 

من شاعرم و در پي مضمون جديدم

هر كار كني پشت سرت حرف زياد است


پويا عليان

۲۷ بازديد ۰ نظر
بخار چاي داغ

هر روز يادت را تكرار مي كند

از عشقي كه مي گفتي

بخاري بلند نشد!


شاهين شهسواري پور

۲۸ بازديد ۰ نظر

از ديدۀ آشنايي ام عشق چكيد

وز زخم شب جدايي ام عشق چكيد

آنقدر هميشه در دل و جاني كه

مثل غزل از رباعي ام عشق چكيد


شاطر عباس صبوحي

۲۷ بازديد ۰ نظر

دست بر زلف زدم، شب بود، چشمش مست خواب

برقع از رويش گشودم تا درآيد آفتاب

گفتمش خورشيد سر زد، ماه من بيدار شو

گفت تا من برنخيزم، كي برآيد آفتاب


عرفان پاكزاد

۲۷ بازديد ۰ نظر

كاش كسي پاييز را

سر و ته مي كرد

برگها به درخت مي چسبيدند

تو به من.


وحيدرضا سياوشان

۳۰ بازديد ۰ نظر

نيستي

و حال خلباني را دارم

كه لحظۀ برخورد به كوه

در جعبۀ سياه مي گويد

دوستت دارم.


لطيف هلمت

۲۸ بازديد ۰ نظر
با هم كه باشيم سه تاييم

من و تو و بوسه

بي هم چهار تاييم

تو با تنهايي

من با رنج.


وحيد عمراني

۲۶ بازديد ۰ نظر

وقتي كه نحوست از زمان مي بارد

چون برگ پياپي خزان مي بارد

ديروز زمين دهان گشود از دوزخ

گويي كه بلا به اين جهان مي بارد