حرفي نزدي تو
چيزي ...
نشنيدم من
اين همه دوستت دارم
از كجا آمده؟!
حرفي نزدي تو
چيزي ...
نشنيدم من
اين همه دوستت دارم
از كجا آمده؟!
پابندِ كسي شدي كه پابندت نيست
مردادِ تنش ميانِ اسفندت نيست
غمگين شده اي شبيهِ آن مادر كه
سربازِ ز جنگ آمده فرزندت نيست!
بر كف بركه
شتابان مي گذرد سايۀ مبهمِ يك ماهي
روي شن هاي سپيد.
دوستانم
مي رنجانندم مدام
از دشمنان
چيزي در خاطرم نيست.
براي خود رويايي داشتم
كه عاقبت...
هيچ تعبيري نيافت
از اين روست كه
حالا بي توجه
با پاهايي ميخكوب بر زمين
سر جايم باقي مي مانم
به آسمان مي نگرم
لباس هايم را پيرامون بدنم
و سنگيني پيكرم را
به روي كفش هايم
و همچنين لبه هاي كلاهم را به دور سر
حس مي كنم
هوا از بيني ام وارد و خارج مي شود
و تصميم مي گيرم كه ديگر
رويايي نپرورانم.
ريز... ريز... ريز...
چون برف،
كه هرگز هيچكس ندانست
تكه هاي خودكشي يك ابر است
منم، چون دانه هاي برف كه مي ريزند بر زمين
كسي چه مي داند؟
و كسي چه مي داند؛
كه من هر روز
تكه هاي سفيد روحم را مي بارم؟!
و ظلمات آسمان بي ستاره
در قلبم
بر جاست
به خودكشي روحم دست زده ام.
با تشكر از نژلا براي فرستادن اين شعر.
آدرس:http://www.nezhlaoketab.blogfa.com/
چون بلبلِ مست راه در بستان يافت
رويِ گل و جامِ باده را خندان يافت
آمد به زبان حال در گوشم گفت
درياب كه روزِ رفته را نتوان يافت
درياب كه از روح جدا خواهي رفت
در پردۀ اسرار فنا خواهي رفت
مي نوش نداني از كجا آمده اي
خوش باش نداني به كجا خواهي رفت
گوشه اي در اين شهر
مچاله شدم در خودم
لرزم از سرما نيست
از تنهايي ام مي ترسم.
من آمده ام...
تا «عين» از حروف الفبا بگريزد
به عشق تو
تا «شين» از تولد نوشتن بگريزد
به عشق تو
تا «قاف» از قوس آسمان بگريزد
به عشق تو.
با تشكر از لادن عزيز به خاطر فرستادن اين شعر.
آدرس وبلاگ: http://autumnpainter.blogfa.com/