كريمي مشاور بيمه

مشاور شركت بيمه پارسيان

داستانك : 102

۲۵ بازديد ۰ نظر

روزي از پيرمرد كتابفروشي پرسيدم

مردم چرا كم كتاب ميخونن

پيرمرد ،لبخندي زد و گفت:

كتاب  يه   آينه س

كه درون شخص و بهش نشون ميده

 

 

 

عده اي ميترس با چهره ي واقعيشون رو به رو بش

اينا دوس دارن با اونچه كه از زندگي و جامعه براي خودشون ساختن عمرشونو تموم كنن

 

 

عده اي ديگه اسير بتايي هستن كه در ذهنشون توسط ديگران ساخته شده وَلي  يا  جرعت شكستن اين بتا رو  ندارن و  يا پرستش دروغ  و  به حقيقت ترجي ميدن 

 

 

 بقيه  مردم

از تغيير كردن خوششون نمياد

چون ،

توان تغيير كردن و

به خاطر داشتن توقع بالا از جامعه

در خودشون كشتن

 

 

 

 پيرمرد در ادامه گفت:

عموم مردم  جزو اين سه دسته اَن اما اينم بايد بگم اون اقليتي يم كه كتاب ميخونن اكثرن مث حشره اي ميمونن كه تو تار عنكبوت گير كرده...

_______________________

ابوالقاسم كريمي - فرزند زمين


داستانك : شماره 100

۲۵ بازديد ۰ نظر

به خاطر بيماري مادرت

ميخواستيم تو رو سقط كنيم

ولي ، فاطمه اين اجازه رو نداد...

 

 

خودش رفت براي اينكه تو زندگي كني

 

 

روزاي آخر عمرش ازم قول گرفت مراقبت باشم ،

 

 

جواد!

 

 

من فقط به خاطر قولي كه به مادرت دادم ،

رضايت نامه رو امضا نميكنم

 

وگرنه

 

اين همه نوجون تو جبه شهيد شدن ،

تو هيچي از اونا كم نداري....

___________________

ابوالقاسم كريمي_فرزندزمين


شعر : شماره 109

۲۷ بازديد ۰ نظر

فرقي نمي كند

دريا باشي

يا

كوير

 

تو،

 

اسير تنگ كوچكي هستي

به نام زمين.

_________

ابوالقاسم كريمي_فرزندزمين


شعر : شماره 110

۲۵ بازديد ۰ نظر

دست تكان ميدهم

براي قطاري كه

جيغ مي كشد

تنهايي ام را

--------------

ابوالقاسم كريمي - فرزندزمين


نكات مهم در خصوص اختلال شخصيت وسواس جبري

۲۵ بازديد ۰ نظر

 

منابع:

فول فكر

ويكي پديا

هنر زندگي

باشگاه خبرنگاران جوان

عصر ايران

دانشنامه رشد

ايسنا

 

 

1

اختلال شخصيت وسواسي يكي از انواع اختلالات شخصيتي است كه فرد مبتلا به شدت ايده آل گرا بوده، نظم گرا (در مسايل و موضوعات خاص و تميزي و نظافت) بوده و سعي در تحميل باورها و رفتارها خود به ديگران مي نمايد.

2

فرد مبتلا، معمولا به اين اختلال خود آگاه نيست و رفتار و افكار خود را تنها رفتار و افكار درست و نيازمند اجرا مي شناسد.

3

اختلال شخصيت وسواس اختلالي ژنتيك بوده و در كنار والدين مبتلا به اضطراب و يا ديگر اختلالات رواني به شدت عود مي كند.

4

افراد مبتلا به اين اختلال شخصيت، از كودكي احساس نياز به ايده آل بودن و يا بصورت ايده آلي خوب و فرمانبردار بودن خود را در مقابل ديگران و خصوصا والدين خود دارند.

5

علايم باليني

***

اضطراب و نگراني دايم كه بصورت:

ترسيدن، لرزيدن، بهم ريختن، جيغ زدن و گريه كردن، غش كردن، و عصباني شدن و پرخاش كردن بُروز مي نمايد –

__________

بد خوابي و يا بي خوابي ناشي از كابوس و بختك

__________

– ضعف عمومي بنيه

__________

– سرگيجه و مشكلات تعادلي – لرزش دست و پا –

__________

مشكلات گوارشي مكرر خصوصا مشكلات روده: پوليپ و كوليت روده

__________

– خالي شدن زانو و زمين خوردن و يا كم آوردن توان عمومي __________

– كلافگي مكرر و شايع خصوصا بعد از تمرينات فيزيكي و يا سكس

__________

– زود جوشي و حساس بودن شديد به محرك هاي محيطي __________

– هيجاني و ويري بودن

__________

– Phobia _ فوبيا (ترس و اضطراب ناشي) از: تنهايي، بيمار شدن، رها شدن، تصادف كردن، تجاوز شدن به خود و يا اطرافيان، مردن و آسيب ديدن – بي قراري كنترل شده (دروني) __________

– عدم تمركز در رفتار شخصي و نوع برخورد با ديگران __________

– حرف ناپذيري محض و يا حرف پذيري بسيار اندك __________

– خشك و كند بودن در ارتباط و امور و مسايل ناشي از ارتباط (كار، مسافرت، روابط بين فردي، رانندگي)

__________

– جمع كردن و انبار كردن خوراكي، مطالب آموزشي و جزوه، دوره ها، دارو، لوازم آرايشي و يا هر چيزي كه نياز مكرر و دايم به آن نباشد __________

– منفي گرايي و فاجعه پنداري دائم

__________

– احساس خستگي مكرر و بي جا

6

علايم رفتاري

****

ايده آل گرايي در حد ناتواني در اتمام كارها

__________

– چهارچوبي بودن در تمامي كار ها و امور و ارتباطات به نحوي كه خشكي و كند بودن رفتار فرد مبتلا در نظر ديگران مشهود است __________

ريز بيني، سرچ و فضولي مداوم در زندگي افراد مورد نظر __________

– خساست انتخابي

__________

– وقت شناسي غير عملي و غير متعارف بطوري كه باعث رنج و عذاب و دلخوري خود فرد بيماري و درگيري وي با ديگران مي گردد __________

– توجه خاص و ريز بيني به جزييات حاشيه اي

__________

– اعتياد به كار و كارهاي تكراري – ناتواني در شراكت در كارها و تفويض قسمتي از امور به ديگران

__________

– قاعده گرايي خشك و قالبا بي پايه و اساس به حدي كه براي ديگران و حتي خود فرد بيمار آزار دهنده مي شود

__________

– نياز شديد به روال ها

__________ – اعتقاد به خود درست بودن و خود درست فهميدن و داشتن بينشي كاملا صحيح

_________

– اعتقادي بودن شديد به مناسك و مراسم و سنت ها و باورها با وجود رسيدن به خلاف اين باور ها و اعتقادها – خرافي بودن شديد اما توجيه شده

__________

– ناتواني در حل تعارضات بين فردي و پرخاشگري و قهر به جاي مديريت بحران

__________

– ناتواني در مديريت رابطه با بي توجهي، توجه بيجا، باج دادن، فداكاري و سوء استفاده كردن

__________

– تمارض و ديگران رفتارهاي نمايشي براي آشتي كردن و يا جلب محبت نظر ديگران

__________

– وابستگي شديد به افراد خاص

__________

– باج دهي مداوم و مكرر به افراد خاص

__________

– نگراني دايم به از دست دادن روابط عاطفي و انجام رفتارهاي پيشگيرانه غالبا اشتباه

__________

– پنهان كاري و دروغگويي توجيه شده – مچ گيري و كنكاش در رفتار و ارتباطات افراد مورد نظر خود

__________

– سخت كوشي غيرمتعارف در انجام امور

7

هسته مركزي اختلال وسواسي عبارت است از كمال طلبي و انعطاف ناپذيري به صورت الگويي نافذ و فراگير. افراد مبتلا به اختلال شخصيت وسواسي اجباري نياز شديدي به اِعمال استانداردهاي خود در محيط خارج خود مي كنند.

8

ختلال شخصيت وسواسي جبري از انواع اختلال شخصيت است كه مشخصه هاي اصلي آن؛ محدود بودن هيجانات، منظم و مرتب بودن، مداومت و پافشاري، سرسختي و يك دندگي است. به شدت به قوانين حساس هستند و به طور افراطي به انجام قوانين مي پردازند. اين افراد معمولا افرادي متعصب، انعطاف ناپذير مي باشند. كمال گرايي آن ها به گونه اي است كه به خاطر وسواس ها و حساسيت هاي بيش از حد، نمي توانند كار خود را به طور كامل به اتمام برسانند.

9

هر چيزي كه روال زندگي عادي اين افراد را بخواهد بر هم بزند، ممكن است سبب بروز اضطراب شديد و يك سلسله اعمال آييني (رفتارهاي وسواسي) كه آنها بر زندگي خود و ديگران تحميل مي كنند؛ منجر شود.

10

اين افراد هيچ‌گاه به ديگران اعتماد ندارند و آن‌ها را از دقّت كافي برخوردار نمي‌دانند. زندگي آنان توسّط مقرّرات، برنامه‌ها و روال‌هاي انعطاف‌ناپذير كنترل مي‌شود. توجّه بيش از حدّ آن‌ها به كار، مانع از خودانگيختگي، آرميدگي و برقراري روابط عميق مي‌شود. آنان در زمينهٔ مسائل مالي، هيجان‌ها و عواطف، افرادي تنگ‌نظر بوده و همواره اظهار مي‌دارند كه هميشه بايد «حرف، حرف ما باشد». 11

براي اين بيماران كنترل رفتار و محيط خود بسيار مهم است و بنابراين هر چيزي كه برنامه‌ريزي معمول آنها را تهديد يا به خطر اندازد اظطراب شديد را در آنان بوجود مي‌آورد، در نتيجه براي رفع اين اضطراب آداب، رفتارها و برنامه‌هاي وسواسي بيشتر به زندگي خود و ديگران وابسته به او (مثل همسر و فرزندان) تحميل مي‌كنند. 12

شوخي براي اين بيماران معني ندارد و غالبا رفتار و خلقشان بسيار جدي و رسمي است، بدين ترتيب وقتي وارد زندگي خانوادگي آنها مي‌شويد احساس مي‌كند در يك پادگان نظامي هستيد كه كوچكترين خطا شديدترين برخورد را در پي دارد.

13

مشكلات احتمالي اختلال شخصيت وسواسي-جبري

**** -

اضطراب

__________

- افسردگي

__________

- دشواري پيشرفت در موقعيت حرفه‌اي

__________

- دشواري در روابط

14 روش‌هاي مختلف رفتار درماني شامل:

*****

- حساسيت زدايي تدريجي

__________ - غرقه سازي __________

- شرطي سازي آزارنده (انزجار درماني)

__________

- غرقه سازي تجسمي‌

__________

- بازداشتن فكر

15 علائم اختلال كدام‌ است؟

***

ويژگي اصلي افراد مبتلا به اختلال شخصيت وسواسي، اشتغال ذهني عميق با موضوعاتي مانند نظم و ترتيب، كمال‌گرايي و ايراد‌گيري و كنترل شديد همه مسائل و داشتن چارچوب‌هاي انعطاف‌ناپذير است. از علائم مهم اين اختلال مي‌توان به اين موارد اشاره كرد:

***

۱- اشتغال ذهني زياد با جزئيات، فهرست‌ها، آداب، سازماندهي و زمان‌بندي برنامه‌ها به حدي كه فرد نمي‌تواند به اصل موضوع بپردازد و انجام آن را عملي كند

۲- كمال‌گرايي بيش از حد، كه باعث مي‌شود بسياري از كار‌ها ناتمام بماند

۳- تعهد بيش از حد به محل كار براي انجام وظايف و ساعت كاري زياد (بدون نياز اقتصادي به اضافه كاري) و خودداري از اختصاص دادن بخشي از وقت خود به تفريح يا ارتباط با دوستان

۴- وجدان بسيار سختگير و غيرقابل‌انعطاف

۵- ناتواني در دور ريختن اشياي غيرمفيد، با اين فكر كه بالاخره يك روز ممكن است لازم شود

۶- ناتواني در همكاري و مشاركت با ديگران در انجام كار‌ها، مگر اين‌كه آن افراد كاملاً طبق نظر و قواعد او عمل كنند

۷- خشك‌دست و خسيس بودن

۸- انعطاف‌ناپذيري و سرسخت بودن

۹- مشكل در تصميم‌گيري در مواردي كه از قبل قاعده مشخصي وجود ندارد

۱۰- خشم و ناكامي در زماني كه احساس مي‌كند كنترلي روي شرايط ندارد

۱۱- كم‌ارتباطي با ديگران

17

دليل بروز چنين اختلالي چيست؟

***

مانند بسياري از مشكلات سلامت روان اين اختلال نيز چندعاملي است. يعني هم ژنتيك و هم محيط و هم يادگيري از ديگران در ايجاد علائم نقش دارند. همچنين فرهنگ رايج در جامعه ممكن است در اين حالت نقش داشته باشد. به‌عنوان مثال فردي كه در كشور ژاپن زندگي مي‌كند ممكن است آداب و رفتارهايي داشته باشد كه در آن كشور كاملاً طبيعي محسوب شود ولي‌‌ همان آداب براي فردي كه در ايران زندگي مي‌كند، مطرح‌كننده اختلال شخصيت وسواسي باشد. شيوع اين اختلال در دنيا حدود يك درصد است و مردان دو برابر زنان به اين اختلال دچار مي‌شوند.

18

چطور مي‌توان پيشگيري كرد؟

***

محيطي كه فرد در آن پرورش مي‌يابد مي‌تواند نقش مهمي در ايجاد اين اختلال داشته باشد. بنابراين شيوه فرزندپروري والدين در اين زمينه بسيار مهم خواهد بود. از آداب اوليه‌اي كه كودك بايد بياموزد، مانند آموزش توالت رفتن، تا ساير موارد مانند انجام تكاليف، اگر با سختگيري و ايراد‌گيري بيش از حد و غيرمعمول باشد ممكن است باعث شكل‌گيري چارچوب‌هاي سخت و انعطاف‌ناپذير در ذهن كودك شود. همچنين اگر در محيط مدرسه شيوه آموزش و پرورش با سختگيري و قواعد عجيب و غيرمعمول همراه باشد، مي‌تواند آثار مهمي در ايجاد اين حالت‌ها بگذارد.

19

به گزارش هافينگتن‌پست، اختلال شخصيت وسواسي - جبري از هشت راه قابل تشخيص است:

1- درگيري مداوم با جزييات، قوانين، برنامه‌ها تا حدي كه لذت از فعاليت‌هاي روزانه را از بين مي‌برد. افرادي كه دچار اين مشكل هستند استراحت كمي دارند و صرف زمان بسيار روي انجام كارها و اصرار بر آن موجب عصبانيت، اضطراب و ناراحتي در اين افراد مي‌شود. اما در عين حال قادر به توقف اين رفتارها نيستند.

2- كمال‌گرايي‌هايي كه از به پايان رساندن كارها جلوگيري مي‌كند. در اين حالت فرد به دليل حس كمال‌گرايي به هيچ فردي اجازه كمك در كارهاي روزانه‌اش را نمي‌دهد.

3- دوستان و اقوام در مرحله دوم و سوم زندگي و توجه اين افراد قرار مي‌گيرند. اين افراد به حدي درگير كارهايشان مي‌شوند كه اهميت خانواده و دوستان براي آنها كمرنگ مي‌شود و براي ملاقات با دوستان و خانواده وقت كمتري را اختصاص مي‌دهند تا جايي كه اين رفتارها به انزواي آنها منجر مي‌شود. به همين علت است كه افراد دچار اختلال شخصيت وسواسي - جبري عموما دوستان كمي دارند و اغلب از سوي خانواده ناديده گرفته مي‌شوند.

4- اين افراد عموما شخصيت‌هاي سرسختي دارند. مبتلايان به حتي در صورتي كه كاري برايشان بسيار زجرآور باشد، آن را انجام مي‌دهند.

5- احساس با ارزش بودن رفتارها در اين افراد شديد است. اين افراد وقتي كاري را انجام مي‌دهند از ديگران نيز انتظار همان كار را دارند. و با وجودي كه ديگران به آن كارها اعتقاد ندارند اما اين بيماران فكر مي‌كنند آنها بهترين كارها را انجام مي‌دهند.

6- شباهت زيادي با احتكاركنندگان دارند. اين افراد علاقه كمي به دور انداختن اشياي اضافي دارند.

7- اجازه كمك به ديگران را نمي‌دهند. اين افراد به دليل بالا بودن انتظاراتشان به هيچ‌كس اجازه همياري نمي‌دهند، چراكه رفتار ديگران مطابق با استانداردهاي سختگيرانه و غيرواقعي آنها نيستند.

8- شخصيت‌هاي جبري هزينه نمي‌كنند. اين افراد پولي را كه در اختيار دارند به درستي استفاده نمي‌كنند و تمايل زيادي به ذخيره كردن همه چيز از جمله پول دارند. اختلال شخصيت وسواسي - جبري اختلالي است كه مبتلايان به آن عموما قادر به توقف وسواس و اجبارهاي فكري خود نيستند بنابراين بدون كمك از داروهاي شيميايي و يا رفتاردرماني اين بيماري قابل درمان نيست

____________

گردآوري:ابوالقاسم كريمي(فرزندزمين)

10 آذر 1398


شعر : شماره 108

۲۸ بازديد ۰ نظر

مينويسم ،

صبح بخير

ميخواني

دوستت دارم

_________

***يا***

_________

مينويسي

صبح بخير

ميخوانم

دوستت دارم

________

ابوالقاسم كريمي - فرزند زمين


شعر : شماره 107

۲۵ بازديد ۰ نظر

در مكتب سرد روزگار

جز غم

نياموختم.

 

چراكه مادرم

مرا

در پايتخت اشك

زاييد.

 

ابوالقاسم كريمي - فرزندزمين


روز نوشت 100

۲۵ بازديد ۰ نظر

در حال حاضر تعداد هنرمندان خانم(= در ايران) ، بسيار بيشتر از تعداد آقايان هنرمند مي باشد

 

اما درصد موفقيت آقايان هنوز بسيار بيشتر  از درصد موفقيت خانم هاست... 

 

علت اصلي اين موضوع نقد پذير بودن اكثر اقايان هنرمند و ممارست و تلاش آنها براي پيشرفت است

 

قريب به يقين خانم هاي هنرمند با رو به رو شدن در مقابل نقد هاي تند و خشن انگيزه خود را از دست مي دهند ...

 

همچنين زن ها در رها كردن ناگهاني هنر خود و پرداختن به كار ديگري كه هيچ وجه اشتراكي به اساس خلق آثار ارزشمند هنريشان ندارد  ، استاد هستند و به بهانه هاي مختلفي به اين قبيل رفتارها دست مي زنند...

 

اينكه گفته مي شود جنس مونث(= در دنياي هنر) محدوديت دارد  ، حرف غلطي نيست اما اين محدوديتها را معمولا خود آنها براي پيشرفتشان به وجود مي آورند و عامل خارجي نقش  چندان تاثير گذاري در ايجا و استحكام آنها ايفا نميكند.

___

ابوالقاسم كريمي 


نكات مهم در خصوص اختلال شخصيت وابسته

۲۶ بازديد ۰ نظر

 

 

 

منابع

ويگي پديا

سايت چطور

هنر زندگي

بيتوته

دنياي اقتصاد

 

 

1

نوعي اختلال شخصيت است كه فرد وابستگي فراگير رواني به افراد ديگر دارد.

2

اين اختلال شخصيت يك وضعيت بلند مدت (مزمن) است كه در آن بيمار براي نيازهاي عاطفي و جسمي خود به ديگران وابسته است و تنها يك حداقل دستيابي به سطح طبيعي استقلال دارد.

3

اين افراد به علت ناتواني در عملكرد مستقل، موقعيت شغلي آسيب‌ پذيري دارند و از نظر روابط اجتماعي محدود به اشخاصي مي‌باشند كه به آنان تكيه كرده‌اند و اگر تكيه‌گاه مناسبي براي خود نيابند در خطر ابتلا بهافسردگي قرار مي‌گيرند.

4

ميزان شيوع آن ۵/ درصد از مجموع موارد اختلالات شخصيت است، در زن‌ها بسيار شايع‌ تر از مردهاست، در بچه‌هاي كم سن‌تر ( بچه‌هاي آخر خانواده) و افرادي كه در كودكي، ناراحتي مزمن جسمي ‌داشته‌اند، شيوع بيشتري دارد.

5

شخصيت وابسته: معيارهاي تشخيصي براي افراد با وابستگي بيمارگونه و مفرط، به طور خلاصه به شرح زير است: * – نيازي نافذ، فراگير و افراطي به مراقبت شدن كه به سلطه پذيري، وابستگي و ترس از جدايي بيانجامد. * – اين حالت از اوايل بزرگسالي شروع شده باشد و در زمينه هاي گوناگون به چشم آيد كه نشانه هايش وجود حداقل پنج مورد از موارد ذكر شده در زير باشد: * 1- بدون توصيه و اطمينان بخشي فراوان ديگران، در گرفتن تصميمات روزمره مشكل داشته باشد (مثل پوشيدن لباس يا انتخاب غذا در رستوران). * 2- نيازمند آن باشد كه ديگران مسؤوليت بيشتر مسايل عمده زندگي اش را برعهده بگيرند (مثل خريد خانه، انتخاب همسر، تعيين رشته تحصيلي و غيره). * 3- به دليل ترس از برخوردار نشدن از حمايت يا تأييد ديگران، در ابراز مخالفت با آنها مشكل داشته باشد، كه اين امر به دليل فقدان اعتماد به قضاوت ها يا توانايي هاي خود باشد، نه فقدان انگيزه يا انرژي. * 4- در كسب حمايت و پشتيباني ديگران بيش از حد معطل بماند، تا جايي كه حتي حاضر شود كارهايي را كه دوست ندارد، به خاطر ديگري انجام دهد و اين امر حالتي تكرار شونده در روند زندگي فرد داشته باشد. * 5- در تنهايي احساس ناراحتي يا درماندگي كند، به دليل ترس مبالغه آميز از نداشتن قدرت مراقبت از خود. * 6- با ختم يك رابطه صميمانه، فوراً به جستجوي رابطه اي ديگر برآيد تا آن را منبع مراقبت و حمايت از خود قرار دهد. * 7- ذهنش به طرزي غيرواقع گرايانه به اين انديشه مشغول باشد كه مبادا براي مراقبت از خود، تنهايش بگذارند. * مجموعه صفات فوق باعث مي شود كاركرد شغلي اين افراد اغلب مختل باشد، به طوري كه نميتواند مستقلاً و بدون نظارت دقيق شخص ديگري كارهاي خود را انجام دهند. * – روابط اجتماعي آنها اغلب فقط با كسي است كه مي توانند به او وابسته شوند و خيلي از اين افراد مورد بدرفتاري جسمي يا روحي رواني قرار مي گيرند، فقط به اين علت كه با جرأت نيستند و در نتيجه نمي توانند ابراز وجود كرده و از حق و حقوق خود دفاع كنند. * – اگر غيبت فردي كه به او وابسته اند طولاني شود، بيمار در معرض خطر اختلال افسردگي قرار مي گيرد.

6

اين افراد هم براي تصميم گيري هاي عادي و هم براي تصميمات مهم زندگي‌شان به ديگران متكي هستند، آن‌ها يك ترس غير منطقي از ترك شدن و تنها گذاشته شدن دارند

7

همه انسان‌ها در تمام طول زندگي‌ نوعي وابستگي متقابل و منطقي با اطرافيان خود خواهند داشت. در اختلال شخصيت وابسته، وابستگي معمولاً يك‌طرفه است و فرد دچار اين اختلال فقط مي‌خواهد نيازهاي عاطفي و جسمي‌اش را به‌وسيله ديگران برطرف كند و اگر به خواسته‌هايش پاسخ داده نشود، احساس اضطراب و ناامني مي‌كند و اعتماد به نفسش را از دست خواهد داد و بر اين اساس ممكن است رفتارهاي خاصي از خود نشان دهد.

8

افراد مبتلا به اختلال شخصيت وابسته شبيه به افراد مبتلا به اختلال شخصيت اجتنابي هستند، چون آنها نيز احساس عدم كفايت ( بي عرضگي) مي كنند. نسبت به هر گونه انتقاد حساس هستند و به دلگرمي گرفتن نياز دارند. تفاوت شخصيت هاي وابسته با شخصيت ها اجتنابي در اين است كه شخصيت هاي اجتنابي براي پاسخ دادن به اين احساسات و نيازها از طريق اجتناب كردن از روابط ميان فردي و روابط اجتماعي عمل مي كنند. در حالي كه شخصيت هاي وابسته با چسبيدن به روابط ميان فردي سعي در برطرف كردن اين نياز ها دارند.

9

در برخورد با شخصيت‌ وابسته او را مطيع، فروتن، موافق دائمي در مي‌يابيد كه به افراد ديگر اجازه مي‌دهد در تصميمات مهم زندگي آنها دخالت كنند، زيرا اعتماد به نفس بالايي نداشته، قادر به اداره زندگي خود بطور مستقل نيستند. شخصيت‌هاي وابسته در روابطشان با رفتارهاي مطيعانه و خوش مشرب افراطي سعي مي‌كنند كه هيچكس نتواند خواهان ترك اجتماعي با آنها باشد و هرگونه تنهايي و رها شدن به حال خود، احساسات خالي بودن و اضطراب بيش از اندازه را در آنها بوجود مي‌آورد. روابط اين بيماران محدود به كساني است كه به آنها اتكا دارد.

10 

افراد وابسته، مهارت حل مساله كمتري از خود نشان مي‌دهند و در هنگام مواجهه با يك مشكل، تمايل به اجتناب و فرار از مشكل را دارند و ترجيح مي‌دهند تا با موضوع مواجه نشوند. آنها مشكل را نه يك فرصت جهت رشد و پيشرفت، بلكه دردسري تلقي مي‌كنند كه بايد همواره از آن اجتناب كرد.

11

افراد داراي اختلال شخصيت وابسته، خود را در مواجهه با دنيا و مسائل آن ناتوان مي‌بينند و باور دارند كه آنها توانايي و مهارت مواجهه با دنيا را ندارند. راه‌حل آنها براي مواجهه با اين دنياي پيچيده و ترسناك، پيدا كردن كسي است كه بتواند از آنها مراقبت كرده و كارهاي آنها را انجام دهد و براي آنها تصميم‌گيري كند. آنها نيز در عوض حاضر هستند آرزوها و تمايلات خود را در قبال آنها زير پا گذاشته و گوش به‌فرمان باشند.

12

احتمال بروز افسردگي، اضطراب، حملات وحشت و فوبيا در ميان افراد داراي اختلال شخصيت وابسته بيشتر است. دليل اين موضوع آن است كه آنها باور دارند براي بقا و زنده ماندن نيازمند حمايت ديگري هستند، بنابراين همواره اضطراب از دست دادن رابطه را دارند و غم از دست دادن و يا سردي رابطه براي آنها بسيار طاقت‌فرسا بوده و منجر به افسردگي در آنها مي‌گردد. از سويي ديگر، زماني كه به آنها مسئوليت جديدي واگذار شود و يا وارد حوزه جديدي مي‌گردند، از آنجايي كه باور دارند از عهده آن بر نمي‌آيند، دچار حمله وحشت مي‌گردند.

13

ر برخورد با شخصيت‌ وابسته او را مطيع، فروتن، موافق دائمي در مي‌يابيد كه به افراد ديگر اجازه مي‌دهد در تصميمات مهم زندگي آنها دخالت كنند، زيرا اعتماد به نفس بالايي نداشته، قادر به اداره زندگي خود بطور مستقل نيستند. شخصيت‌هاي وابسته در روابطشان با رفتارهاي مطيعانه و خوش مشرب افراطي سعي مي‌كنند كه هيچكس نتواند خواهان ترك اجتماعي با آنها باشد و هرگونه تنهايي و رها شدن به حال خود، احساسات خالي بودن و اضطراب بيش از اندازه را در آنها بوجود مي‌آورد. روابط اين بيماران محدود به كساني است كه به آنها اتكا دارد. اگر قصد ازدواج با شخصيت وابسته را داريد بايد دانيد كه نكته ي مهم در برخورد با شخصيت هاي وابسته اين است كه اين افراد پذيرفتن هر نوع بد رفتاري ديگران نسبت به خودشان بدون اعتراض است. اگر اين بيماران والدين يا همسر سلطه‌جو داشته باشند، والدين مسلط احساس سودمندي، قدرت و شايستگي نموده، بطور ناخواسته اين رفتار را در فرزندان شان دامن مي‌زنند و همسران مسلط احتمالا به سوء استفاده‌هاي بدني و جسمي آنها مبادرت مي كنند؛ بدون اينكه با اعتراض يا ترك جسورانه آنها روبرو شوند

14

افراد وابسته غالبا در انكار و فرار هستند. آنها درد دروني خود را انكار مي‌كنند و براي فرار از آن آويزان عاملي خارج از خود مي‌شوند. اين افراد دروغ‌ها را باور مي‌كنند و قادر به ديدن واقعيت‌ها نيستند، به بياني بهتر، از ديدن واقعيت‌ها فرار مي‌كنند. آنها نياز‌هاي ارضا نشده خود چه در گذشته و چه در حال انكار مي‌كنند. اين افراد وقتي وابسته مي‌شوند تمايل شان به ديگر مسائل و امورات زندگي را انكار كرده و آن را كنار مي‌گذارند. آنها بهره‌كشي از جانب ديگران را تحمل مي‌كنند و وانمود مي‌كنند كه فرد مهم و تاثير‌گذاري هستند. در رابطه با عامل وابستگي، احساس مي‌كنند كه در دام افتاده‌اند، اما اين مساله را با رفتار‌هايي نظير كنترل گري انكار مي‌كنند. انكار و فرار از واكنش‌هاي هميشگي افراد وابسته است.

15

در رابطه با انسان‌هاي ديگر، اين افراد باور دارند كه ناجي و سرپرست هستند. يكي از مهم‌ترين باور‌هاي سمي وابسته‌ها اين است كه «من ناجي ديگران هستم.» آنها عميقا خود را نجات‌دهنده و سرپرست ديگران مي‌دانند و سعي مي‌كنند با رفتار‌هاي مختلف ديگران را از وضعيتي كه در آن هستند نجات دهند. اين باور باعث مي‌شود كه آنها درك صحيحي از انسان‌هاي اطراف خود نداشته باشند و صرفا به دليل اينكه فكر مي‌كنند آنها در وضعيت نامطلوبي هستند، از راه‌هاي ناسالم سعي كنند كه نجات شان دهند. سرويس دادن‌هاي افراط گونه يكي از مهم‌ترين رفتار‌هاي ناشي از باور سمي ناجي بودن است. در نگاه عميق‌تر آنها خود را در نقش خداي ديگران مي‌بينند و فكر مي‌كنند كه مي‌توانند كل دنيا را نجات دهند، مخصوصا عامل وابستگي خود را. آنها عميقا خود را مسوول ديگران مي‌دانند و تمام انرژي، وقت، احساسات، نياز‌ها و سلامتي خود را صرف عامل يا عوامل وابستگي خود مي‌كنند. همچنين، اين باور منجر به واكنش «كنترل» ديگران نيز مي‌شود.

16

اين افراد سعي مي‌كنند با كنترل ديگران بر آنها تاثير بگذارند. زماني كه وابسته‌ها در مقابل عامل وابستگي خود قرار مي‌گيرند و زماني كه احساس مي‌كنند كه كار ديگران يا كار دنيا ايراد‌هايي دارد و آنها به‌عنوان ناجي و منجي بايد وضعيت را سر و سامان دهند، كنترل گري شروع مي‌شود. آنها شروع به كنترل لحظه به لحظه حال عامل وابستگي خود مي‌كنند. اگر اين عامل يك انسان باشد، دائما او را چك مي‌كنند و مي‌خواهند وي را در قالبي كه خود صحيح مي‌دانند شكل دهند. همچنين، در برابر شرايط اطراف نيز دست به كنترل گري زده و تلاش مي‌كنند آن را به شكلي كه مي‌خواهند در آورند.

17

آنها آنچه را كه خود نياز دارند به ديگران مي‌دهند و از ديگران طلب دارند. غالبا وابسته‌ها آنچه كه خود به آن نياز دارند، مانند توجه، عشق و مراقبت، را به ديگران مي‌دهند و سعي مي‌كنند از اين طريق نياز دروني خود را ارضا كنند. همچنين، آنها ارضاي نياز ها، خواسته ها، عشق و مراقبت را به جاي اينكه خودشان به خود بدهند از ديگران طلب مي‌كنند. اين افراد به جاي اينكه به خود عشق و توجه دهند و از خود مراقبت كنند، به عامل وابستگي خود عشق و توجه مي‌دهند و دائما سعي مي‌كنند از او مراقبت كنند.

18

وابسته‌ها عزت نفس تخريب شده‌اي دارند. احساس عميق بي‌ارزش بودن درون وابسته‌ها كاملا مشهود است. آنها حرمتي براي خود، نيازها، خواسته‌ها، احساسات و شرايط خود قائل نيستند، زيرا از درون خود را لايق توجه و ارزشمندي نمي‌دانند. آنها نمي‌دانند كه چه مي‌خواهند و چه نياز‌هايي دارند و اگر بدانند هم اهميت و ارزشي براي آن قائل نيستند. عزت نفس تخريب شده در وابسته‌ها باعث مي‌شود كه به جاي ارزش‌گذاري براي خود و مراقبت از خود، دائما در خدمت يا متمركز بر زندگي عامل وابستگي خود باشند. همچنين، آنها پيوسته در صدد جلب رضايت ديگران هستند، هرچند كه با رفتار‌هاي خارج از منطق و بعضا تنبيه گرايانه، باعث رنجش و آزردگي عامل وابستگي مي‌شوند.

19

تمام فكر و حرف وابسته‌ها درباره عامل وابستگي شان است. وابسته‌ها به هر چيزي كه وابسته شوند، تمام فكرشان درگير آن مي‌شود و دائما در حال فكر كردن به آن يا حرف زدن درباره آن هستند. آنها از عامل وابستگي خود هويت مي‌گيرند و به همين خاطر است كه از دست دادن آن عامل برايشان وحشتناك و دردناك است. در واقع فكر مي‌كنند كه با از دست دادن عامل وابستگي، هويت خود را از دست مي‌دهند. وابسته‌ها دچار الگو‌هاي رفتاري تكرارشونده در رابطه با عامل وابستگي خود مي‌شوند. آنها به هر چيزي كه وابسته شوند، به آن مي‌چسبند و آن را تمام دنيا و تمام زندگي خود معرفي مي‌كنند.

20

نشانه‌هاي اختلال شخصيت وابسته 

* اعتماد به نفس پايين

*

ترس شديد و غير منطقي از تنهايي و ترك شدن از سوي ديگران

*

ناتواني در حل مسائل زندگي بدون كمك ديگران

*

چسبندگي و وابستگي شديد به ديگران

*

ناتواني در انجام كارها بدون كمك ديگران

*

مطيع و فرمانبردار بودن

*

احساس ناتواني و بي‌كفايتي

_____

گردآوري:ابوالقاسم كريمي 3 آذر 1398


11 آذر شهادت ميرزا كوچك خان جنگلي

۲۶ بازديد ۰ نظر

 

 

يونس استادسرايي (۱۲۵۷–۱۱ آذر ۱۳۰۰)، مشهور به ميرزا كوچك خان جنگلي مبارز ملي‌گرا ، مبارز انقلاب مشروطه، رهبر جنبش جنگل، و صدر جمهوري جنگل، انقلابي ايراني و از سرادان معروف گيلك از اهالي رشت بود.

 

***برگزيده سخنان ميرزا كوچك خان جنگلي***

 

1

تفنگهايتان را خاك كنيد روزگاري براي اين مردم . درختي ميرويد از تفنگ .كه اجنبي نباشد اجنبي كه فقط روس و انگليس نيست هر كسي است كه براي مقداري پول تفنگش را بر سر من و شما گرفته. تا آزادي فراموش شود

 

2

من مي دانم كه در تمام ممالك آزاد. برنامه هر فرقه سياسي. آزادانه. نشر و تبليغ مي شود.

 

3

ما به شرافت زيست كرده ايم و با شرافت مراحل انقلابي را طي كرده ايم و با شرافت خواهيم مرد.

 

4

من هميشه عقيده داشته ام و هنوز هم دارم كه افكار عامه هر نهضت ملي را پيشرفت مي دهد نه آهن و آتش تبليغات صادقانه و نجيب مردم و احترام به عقايد و عادات ملي و مملكتي مؤثر تر از صدها هزار قشون و آلات ناريه است

 

5

بزرگترين درد اجتماع بشري. بي عدالتي است.