امشب از كوچه ات اي يار گذر خواهم كرد
گر اجازت بدهي بر تو نظر خواهم كرد
ور ببينم كه فراموش شده عهد منت
از سر كوي تو اي يار سفر خواهم كرد
ور نگاهم نكني باز كشي دست ز من
عمر را با غم هجران تو سر خواهم كرد
گر به سويم بنمايي نظر از لطف صنم
عاشفان را ز سر شوق خبر خواهم كرد
خواهم انداخت به پايت سر بي ارزش را
هم غم از سينه ي پر سوز به درخواهم كرد
گر بخواهد كه فلك تير زند بر جانت
جان به راه تو چو فرهاد سپر خواهم كرد
جان و اميد دلم عاشق ديدار تو ام
گر نخواهي تو مرا باز گذر خواهم كرد