كريمي مشاور بيمه

مشاور شركت بيمه پارسيان

يك شعر از مارينه پطروسيان/شاعر ارمني

۳۱ بازديد ۰ نظر

مي دانم

كسي در اين اتاق نيست،

و شهر خالي است،

و همه ي ميدانهاي اين شهر خالي، خالي ست،

اما من كوچه هاي غبارآلود را دوست دارم،

و باران كوچه هاي غبار آلود را.

 

من آن ها را كه شكست خورده اند و غمگين اند دوست دارم،

و آن ها را كه پيروز شده اند

و باز غمگين اند،

دوست دارم.

 

 

ترجمه واهه آرمن


يك شعر عاشقانه از شاعر گمنام آمريكايي

۳۲ بازديد ۰ نظر

چشامو وقتي تو بهشون نگاه ميكني دوست دارم

اسممو وقتي دوست دارم كه تو صداش ميكني

قلبمو وقتي دوست دارم كه تو دوسش داشته باشي زندگيم رو وقتي دوست دارم كه تو توش هستي


سخني با شما

۲۸ بازديد ۰ نظر

ميخواهم به جاي سكوت

با نوشتن , با شما صحبت كنم

 

وَ به جاي ناله سر دادن و گريستن

بخندم و لبخند بزنم

 

وَ به جاي آنكه بنده ي نااميدي باشم

اميدوار , به زندگي ادامه دهم

 

 

 

آري,

من تصميم گرفته ام تا آخرين لحضه ي زندگي ام

با ديو غم بجنگم

 

 

 

اميد لباس رزمم

خنده و لبخند سپرم

و قلم 

شمشير من است


شعري از احمد شاملو

۲۸ بازديد ۰ نظر

سلاخي مي گريست

به قناري كوچكي دل باخته بود…

 

 

احمد شاملو


شعري زيبا از يانيس ريتسوس

۳۰ بازديد ۰ نظر

پنجه‏ ى مريم، رُسته در شكاف صخره‏ اى!

اين همه رنگ از كجا آورده ‏اى تا بشكوفى؟ ساقه‏ اى چنين از كجا آورده‏ اى

تا بر آن تاب خورى؟

 

– قطره قطره خون از سر صخره‏ ها گرد آورده ‏ام، از گلبرگ‏ هاى سرخ دستمالى بافته ‏ام

و اكنون

آفتاب خرمن مى‏ كنم.

 

 

يانيس ريتسوس برگردان

از احمد شاملو


شعري زيبا از يانيس ريتسوس

۲۹ بازديد ۰ نظر

در موهاي تو

پرنده‌اي پنهان است

پرنده‌اي كه رنگِ آسمان است

 

تو كه نيستي روي پايم مي‌نشيند

 

جوري نگاه مي‌كند كه نمي‌داند

جوري نگاه مي‌كنم كه نمي‌دانم

 

مي‌گذارمش روي تخت

و از پلّه‌ها پايين مي‌روم

 كسي در خيابان نيست

و درخت‌ها سوخته‌اند

كجايي؟

 

يانيس ريتسوس

برگردان از محسن آزرم


تك بيتي هاي ناب از سعدي/بخش سوم

۳۰ بازديد ۰ نظر

گردآوري:

ابوالقاسم كريمي

شنبه 25 خرداد1398

 

 

*

بسيار توقف نكند ميوهٔ بر بار

چون عام بدانست كه شيرين و رسيده‌ست

*

هرگز وجود حاضر غايب شنيده‌اي

من در ميان جمع و دلم جاي ديگر است

*

ابناي روزگار به صحرا روند و باغ

صحرا و باغ زنده دلان كوي دلبر است

*

    گفتيم عشق را به صبوري دوا كنيم

هر روز عشق بيشتر و صبر كمتر است

*

هر كسي را نتوان گفت كه صاحب نظر است

عشقبازي دگر و نفس پرستي دگر است

*

آدمي صورت اگر دفع كند شهوت نفس

آدمي خوي شود ور نه همان جانور است

*

  بذل جاه و مال و ترك نام و ننگ

در طريق عشق اول منزل است

*

آن كه مي‌گويد نظر در صورت خوبان خطاست

او همين صورت همي‌بيند ز معني غافلست

*

ساربان آهسته ران كآرام جان در محملست

چارپايان بار بر پشتند و ما را بر دلست

*

گر به صد منزل فراق افتد ميان ما و دوست

همچنانش در ميان جان شيرين منزلست

*

غم شربتي ز خون دلم نوش كرد و گفت

اين شادي كسي كه در اين دور, خرمست

تنها دل منست گرفتار در غمان

يا خود در اين زمانه دل شادمان كمست

*

هر دم كه در حضور عزيزي برآوري

درياب كز حيات جهان حاصل آن دمست

*

هرگز حسد نبرده و حسرت نخورده‌ام

جز بر دو روي يار موافق كه در همست

*

دنيا خوشست و مال عزيزست و تن شريف

ليكن رفيق بر همه چيزي مقدمست

*

هرگز نباشد از تن و جانت عزيزتر

چشمم كه در سرست و روانم كه در تن است

*

عاشق گريختن نتواند كه دست شوق

هر جا كه مي‌رود متعلق به دامن است

*

راست گفتي كه فرج يابي اگر صبر كني

صبر نيكست كسي را كه توانايي هست

*

به كمند سر زلفت نه من افتادم و بس

كه به هر حلقه موييت گرفتاري هست

*

گر بگويم كه مرا با تو سر و كاري نيست

در و ديوار گواهي بدهد كاري هست

*

درديست درد عشق كه هيچش طبيب نيست

گر دردمند عشق بنالد غريب نيست

دانند عاقلان كه مجانين عشق را

پرواي قول ناصح و پند اديب نيست

*

گر دوست واقفست كه بر من چه مي‌رود

باك از جفاي دشمن و جور رقيب نيست

*

هر شبي روزي و هر روز زوالي دارد

شب وصل من و معشوق مرا آخر نيست

*

گفته بودم غم دل با تو بگويم چندي

به زبان چند بگويم كه دلم حاضر نيست

*

   احتمال نيش كردن واجبست از بهر نوش

حمل كوه بيستون بر ياد شيرين بار نيست

*

سرو را ماني وليكن سرو را رفتار نه

ماه را ماني وليكن ماه را گفتار نيست

*

گر دلم در عشق تو ديوانه شد عيبش مكن

بدر بي نقصان و زر بي عيب و گل بي خار نيست

*

گر دلي داري به دلبندي بده

ضايع آن كشور كه سلطانيش نيست

درد عشق از تندرستي خوشترست

گر چه بيش از صبر درمانيش نيست

*

هر چه خواهي كن كه ما را با تو روي جنگ نيست

پنجه بر زورآوران انداختن فرهنگ نيست

*

اي كه منظور ببيني و تأمل نكني

گر تو را قوت اين هست مرا امكان نيست

*

عارف مجموع را در پس ديوار صبر

طاقت صبرش نبود ننگ شد و نام رفت

*

گر به همه عمر خويش با تو برآرم دمي

حاصل عمر آن دمست باقي ايام رفت

*


شعري زيبا از يانيس ريتسوس

۲۸ بازديد ۰ نظر

باران

برگ‌ها را يكي‌يكي خواهد شست

مثلِ مادربزرگ

كه دست‌هاي ما را

يكي‌يكي مي‌شست

و برگ‌ها يكي‌يكي برق مي‌زنند

مثلِ چشم‌هاي ما

كه يكي‌يكي برق مي‌زدند

با ديدنِ آب‌نبات‌هاي رنگي...

 

 

 

يانيس ريتسوس

برگردان از محسن آزرم


شعري زيبا از سهراب سپهري

۲۹ بازديد ۰ نظر

آب را گل نكنيم:

در فرودست انگار،

كفتري مي‌خورد آب.

يا كه در بيشه دور،

سيره‌يي پر مي‌شويد.

يا در آبادي،

كوزه‌يي پر مي‌گردد.

 

آب را گل نكنيم:

شايد اين آب روان،

مي‌رود پاي سپيداري،

تا فرو شويد اندوه دلي.

 

دست درويشي شايد،

نان خشكيده فرو برده در آب.

 

زن زيبايي آمد لب رود،

آب را گل نكنيم:

روي زيبا دو برابر شده است.

 

چه گوارا اين آب!

چه زلال اين رود!

مردم بالادست،

چه صفايي دارند!

چشمه‌هاشان جوشان،

گاوهاشان شيرافشان باد!

 

من نديدم دهشان،

بي‌گمان پاي چپرهاشان

جا پاي خداست.

 

ماهتاب آن‌جا،

مي‌كند روشن پهناي كلام.

 

بي‌گمان در ده بالادست،

چينه‌ها كوتاه است.

مردمش مي‌دانند،

كه شقاق چه گلي است.

بي‌گمان آن‌جا آبي، آبي است.

 

غنچه‌يي مي‌شكفد،

اهل ده باخبرند.

 

چه دهي بايد باشد!

كوچه باغش پر موسيقي باد!

مردمان سر رود آب را مي فهمند

گل نكردنش ، ما نيز

آب را گل نكنيم.

 

 

سهراب سپهري 


شعري زيبا از سهراب سپهري

۲۹ بازديد ۰ نظر

ماه بالاي سر آبادي است ،

اهل آبادي در خواب‌.

 

روي اين مهتابي ، خشت غربت را مي بويم‌.

باغ همسايه چراغش روشن‌،

من چراغم خاموش ،

ماه تابيده به بشقاب خيار ،

به لب كوزه آب‌.

غوك ها مي خوانند. مرغ حق هم گاهي‌.

كوه نزديك من است :

پشت افراها ، سنجدها. و بيابان پيداست‌.

سنگ ها پيدا نيست‌،

گلچه ها پيدا نيست‌.

سايه هايي از دور ،

مثل تنهايي آب ،

مثل آواز خدا پيداست‌.

نيمه شب بايد باشد.

دب آكبر آن است :

دو وجب بالاتر از بام‌.

آسمان آبي نيست ،

روز آبي بود.

ياد من باشد فردا ،

بروم باغ حسن گوجه و قيسي بخرم‌.

ياد من باشد

فردا لب سلخ ،

طرحي از بزها بردارم‌،

طرحي از جاروها ، سايه هاشان در آب‌.

ياد من باشد ،

هر چه پروانه كه مي افتد در آب ،

زود از آب در آرم‌.

ياد من باشد

كاري نكنم كه به قانون زمين بربخورد

ياد من باشد باشد

فردا لب جوي ،

حوله ام را هم با چوبه بشويم‌.

ياد من باشد تنها هستم‌.

ماه بالاي سر تنهايي است‌.

 

سهراب سپهري