ديشب داشتم حافظ ميخواندم. غزلي معروف با مطلع «اي خرم از فروغ رخت لالهزار عمر». هركدام از ابيات باعث شدند بار ديگر به عمري كه تا اينجا گذراندهام فكر كنم. «دي در گذار بود و نظر سوي ما نكرد، بيچاره دل كه هيچ نديد از گذار عمر.» چرا حافظ اين حرف را ميزند؟
حافظ، مردي كه توانسته گوهر درون خود را كشف كند، خواجهاي كه در دربار احترام دارد و با بزرگاني مثل پيريحيي صوفي نشستوبرخاست دارد. در آن روزگار كسي كه متمول نبود، بيسواد ميماند. بيترديد كه دست خواجه به دهانش ميرسيد. چرا چنين مردي بايد بگويد «بي عمر زندهام من»؟ چرا اين حقيقت كه «عنانگسسته دواند سوار عمر» تا اين اندازه غمانگيز است؟
عمر ما چقدر است؟
فرض كنيد كه قرار است ۸۰ سال زندگي كنيم. عمري طولاني كه ميشود در آن به توفيقهاي زيادي رسيد. ۸۰ سال زمان زيادي است، نه؟
۷ سال اول زندگي چيزي از زندگي نميفهميم و شايد ۳ سال آخر را درگير بيماري باشيم. از ۷۰ سال باقيمانده يكسوم را در خواب هستيم. ۴۶ سالي كه براي ما ميماند كه هنوز زمان زيادي است.
با اين تعبير انسان يك سال و نيم قبل از اينكه به دنيا بيايد مرده است!
كافي است روزي ۲ ساعت در ترافيك باشيم. در تمام عمر ميشود ۶ سال. اگر احساس كنيم كار كردن بخشي از زندگي نيست (كه براي بيشتر مردم اينطور است) تنها ۱۷ سال از زندگي براي خودمان ميماند. نصف زمان باقيمانده، صرف حمام، شستن ظرف، جارو كردن خانه، خوردن غذا و مسواكزدن ميشود. ميماند روزي ۳ ساعت.
هر ايراني بهطور ميانگين روزي ۲ ساعت و نيم با گوشي خود كار ميكند. كافي است بخواهيد هرروز فقط يك ساعت با دوست خود حرف بزنيد، بازي كنيد، به خريد برويد يا ورزش كنيد. هرروز نيم ساعت بدهكار خواهيد شد. با اين تعبير انسان يك سال و نيم قبل از اينكه به دنيا بيايد مرده است!
« كاندر غمت چو برق بشد روزگار عمر!»
۲۰ سال را نجات دهيد
به باور من، مهمترين گام براي نجات زندگي، داشتن شغلي است كه در آن احساس زندگي كنيد. پيتر بروك، كارگردان مشهور تئاتر باور دارد كه براي او زندگي با شروع نمايش است كه آغاز ميشود.
آيا وقتي رونالدو در زمين فوتبال است، احساس ميكند دارد عمرش تباه ميشود؟ آيا تمام زندگي براي حافظ لحظهاي نيست كه شعري تر و شيرين ميانگيزد؟ آيا جهانگردي كه از كشورهاي مختلف گزارش ميگيرد هم از شروع ساعت كاري در عذاب است؟
براي زندهبودن لازم نيست حتما فوتباليست، بازيگر يا جهانگرد باشيد. از خود سوال كنيد كه اگر هيچ شغلي وجود نداشت، روز خود را چطور ميگذرانديد؟ بدون حقوق، كدام شغل را حاضر بوديد انجام دهيد؟
من اگر هيچ شغلي نداشتم، قهوه دم ميكردم، شعر، اقتصاد و فلسفه ميخواندم و نتيجه مطالعه را در يك وبلاگ با ديگران به اشتراك ميگذاشتم و از آنها نظر ميخواستم: دقيقا كاري كه همينالان دارم انجام ميدهم! «اين نقش ماند از قلمت يادگار عمر!»
از فناوري استفاده كنيد
شايد اين جمله در نگاه اول احمقانه به نظر برسد. اما بيشتر مردم از فناوري استفاده نميكنند، بلكه فناوري دارد از آنها استفاده ميكند. چطور؟
يكي از وظايف شغلي من توليد محتوا براي بخش آكادمي تجارتنيوز است. وقتي شما در اينستاگرام مطلب ميگذاريد، داريد بدون دستمزد براي شركت فيسبوك محتوا توليد ميكنيد.
اگر توليد محتواي شما يك همزيستي باشد، يعني اگر بيش از آنكه براي آنها كار كنيد از آنها براي كار خود استفاده ميكنيد، استفاده از اينستاگرام خيلي هم خوب است.
اين فقط اينستاگرام است. اگر بتوانيد استفاده از گوشي را مديريت كنيد و فقط روزي يك ساعت وقت آزاد بسازيد، تغييري عظيم در زندگي خود بهوجود آوردهايد. بهخصوص وقتي فكر ميكنيم با ده هزار ساعت تمرين ميتوانيم در يك مهارت استاد شويم. «هشيار گرد هآنكه گذشت اختيار عمر!»
قدر لحظات خود را بدانيد
همانطور كه گفتم، من روزي ۲ ساعت در ترافيك هستم. براي برخي اين عدد ميتواند خيلي بزرگتر هم باشد. اما نميخواهم بگويم اين ۲ ساعت را با مطالعه و يادگيري زبان خارجي زنده كنيد.
ميخواهم بگويم. ارزش اين ۲ ساعت را درك كنيد. آن را زندگي كنيد. موسيقي گوش دهيد، به بيرون خيره شويد، از تماشاي بازي بچهها لذت ببريد و در رويا فرو برويد.
اجازه ندهيد اين دو ساعت، زمانهايي باشند كه تباه ميشوند. فقط كافي است كه سعي كنيد از هدر دادن اين زمانها لذت ببريد. به تعبير برتراند راسل «زمانهايي كه از تلف كردن آنها لذت بردهايد، تلف نشدهاند.»
ميتوانيم از غذا پختن و حمام لذت ببريد. استحمام براي كسي كه در وان دراز ميكشد، شمع روشن ميكند و به موسيقي ملايم گوش ميدهد بخشي مهمي از زندگي است. اگر به وان دسترسي نداريد، روش خودتان را كشف كنيد.
همهچيز را به پول ربط ندهيد
وقتي از وان و شمع و موسيقي صحبت ميكنيم، اولين فكر اين است كه براي زندهبودن پول زيادي لازم است. اما اينكه سفر كنيم، از موسيقي كلاسيك و قهوه لذت ببريم يا آخر هفتهها سواركاري كنيم فقط مخصوص پولدارها نيست.
هزاران راه ارزان براي احساس زندگي وجود دارد. نوشيدن يك چاي و گوش سپردن به صداي تار جليل شهناز، تفريح گرانقيمتي نيست. هر قدر هم كه بيپول باشيم، ميتوانيم ۵ دقيقه به تماشاي غروب بنشينيم و احساس زندگي كنيم.
آنكه معشوقي ندارد
وقتي در ادبيات كلمه عمر را جستجوي ميكنيم به نقلقولهاي جالبي بر ميخوريم. «آنكه معشوقي ندارد، عمر ضايع ميگذارد.» يك پژوهش گسترده در دانشگاه هاروارد، كه به طولانيترين مطالعه تاريخ معروف است نشان ميدهد كه رابطه مهمترين عامل در تعيينخوشحالي آدمها است. نه پول و نه شهرت.
ميتوانيم بهسرعت شام بخوريم و برگرديم سراغ بدبختيهايمان، ميتوانيم همان غذا را به يك شام رمانتيك و رويايي تبديل كنيم. به باور روبرت والدينگر يك ارتباط سالم، طولاني و سازنده معناي زندگي را بيشتر از هر چيز ديگري تغيير ميدهد.
ميتوانيم غذاي معمولي را به يك شام رمانتيك و رويايي تبديل كنيم.
شايد يك نفر در هتلي ۵ ستاره احساس تنهايي و افسردگي كند، درحاليكه دو نفر در ترافيك دارند ميگويند و ميخندند و از زندگي لذت ميبرند.
اين پژوهش نشان داد كه افرادي كه روابط پايدارتر دارند كمتر بيمار ميشوند، از افسردگي در امان هستند و در شغل خود پيشرفت ميكنند. همين موضوع باعث آزاد شدن بخش زيادي از زندگي ميشود كه قرار بود در بيماري و افسردگي و نفرت از كار تباه شود.
«انديشه از محيط فنا نيست هر كه را، بر نقطه دهان تو باشد مدار عمر!»
نگرش خود را عوض كنيد
وقتي به بهترين غذايي كه در عمرم خوردهام فكر ميكنم، ياد ده سال پيش ميافتم. پدربزرگم نان بربري، سبزيخوردن و پنير تبريز خريده بود. همه دور هم جمع شده بوديم. آقاجون به شوخي گفت «بخوريد و بگوييد تهران جاي بدي است!» پسرخالهام (شايد هفتهشتساله بود) با صداي بلند گفت «تهران جاي بدي است!»
بهترين غذاي عمر من استيك شترمرغ، ميگو يا خاويار نبود. چنگال نقره نداشتيم. آن روزها حتي وضعمان هم خيلي خوب نبود. اما هنوز در تمام بربريها به دنبال طعم آن روز ميگردم. آيا واقعا نميشود هر روز خاطرهاي زنده بيافرينيم؟ يا ميخواهيم تمام عمر خود را به انجام شغلي ملالانگيز بگذرانيم؟
«اين يك دو دم كه مهلت ديدار ممكن است، درياب كار ما، كه نه پيدا است كار عمر.»