سرت كه درد نمي آيد از سئوالاتم
مرا ببخش كه اينقدر بي مبالاتم
چطور اينهمه جريان گرفته اي در من
و مو به موي تو جاريست در خيالاتم؟
بگو به من كه همان آدم هميشگي ام؟
نه ... مدتي است كه تغيير كرده حالاتم
چقدر مانده به وقتي كه مال هم بشويم
درست از آب در آيند احتمالاتم ... ؟
تو محشري به خدا، من بهشت گمشده ام
تو اتفاق ميفتي ... من از محالاتم
چقدر ساكتي و من چقدر حرف زدم
دوباره گيج شدي حتماً از سئوالاتم
دلم گرفته اگر زنگ مي زنم گاهي
مرا ببخش كه اينقدر بي مبالاتم
... مهدي فرجي ...
داستان كوتاه آموزنده
داستان كوتاه آموزنده71
داستان كوتاه آموزنده61